کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخطار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اخطار
/'axtār/
معنی
= خطر
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آگهی، اخطاریه، هشدار،
۲. ابلاغ، یادآوری
برابر فارسی
هشدار، آگاهانیدن، هشیار
فعل
بن گذشته: اخطار داد
بن حال: اخطار ده
دیکشنری
alarm, caveat, notice, warning
-
جستوجوی دقیق
-
اخطار
واژگان مترادف و متضاد
۱. آگهی، اخطاریه، هشدار، ۲. ابلاغ، یادآوری
-
اخطار
فرهنگ واژههای سره
هشدار، آگاهانیدن، هشیار
-
اخطار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ خَطر] [قدیمی] 'axtār = خطر
-
اخطار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extār ضرورت انجام یا پرهیز از امری را به کسی یادآوری کردن؛ آگاه کردن؛ گوشزد کردن؛ هشدار.
-
اخطار
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ خطر؛ بلاها، سختی ها.
-
اخطار
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) در خطر افکندن . 2 - ابلاغ و اعلام کردن . 3 - (اِ.) آگهی ، اعلام .
-
اخطار
لغتنامه دهخدا
اخطار. [ اِ ] (ع مص ) در خطر افکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خود را در تهلکه انداختن . || یاد دهانیدن کسی را بعد فراموشی .یاد آوردن امری کسی را بعد فراموشی . || بدل گذرانیدن چیزی . بدل بگذرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بلند قدر و منزلت گرد...
-
اخطار
لغتنامه دهخدا
اخطار.[ اَ ] (ع اِ) ج ِ خِطر. || ج ِ خَطَر. بلاها. تهلکه ها. امور عظیمه : در اخطار نفس خویش در مقاحم حتوف و اعتراض شهادت در ملاحم حروب و معارض اسنه و سیوف بسلامت برآمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).آندو گفتندش نصیحت در سمرکه مکن ز اخطار خود را بیخبر. مولوی...
-
اخطار
دیکشنری عربی به فارسی
اخطار , اگاه سازي
-
اخطار
دیکشنری فارسی به عربی
اخطار , تحذير , جرس الانذار , ملاحظة
-
واژههای مشابه
-
اخطار دادن
فرهنگ واژههای سره
هشدار دادن، آگاهانیدن
-
strategic warning
اخطار راهبردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] اخطار پیش از شروع عمل تهدیدآمیز
-
early warning, tactical warning
پیشاخطار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] اعلام خطر رادار زمینی یا رادار پرنده و ایستگاههای شنود مبنی بر احتمال حملۀ هوایی یا موشکی دشمن از فاصلۀ دور
-
اخطار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشعر