کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخطاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخطاب
لغتنامه دهخدا
اخطاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ خِطب .
-
اخطاب
لغتنامه دهخدا
اخطاب . [ اِ ] (ع مص ) زرد شدن حَنظَل وخطهای سبز بهم رسیدن در آن . || نزدیک آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || کسی رابرای نکاح کردن خواندن . مرد را بزن خواستن داشتن .
-
جستوجو در متن
-
مخطب
لغتنامه دهخدا
مخطب . [ م ُ طِ ] (ع ص ) حنظل که زرد شود و خطهای سبز بهم رسد در آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حنظلی که در آن خطوط سبز بهم رسیده باشد.(از ناظم الاطباء). || صیدی که نزدیک به صیاد رسد و در پهلوی وی واقع گردد. (ناظم الاطباء) (از من...
-
خطب
لغتنامه دهخدا
خطب . [ خ ِ ] (ع اِ) زنی که او را خواستگاری کرده باشند. || مرد زن خواهنده . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد). ج ، اخطاب . یقال : هی خطبة و هو خطبها. || خطب نِکح ؛ کلمه ای است که بدان نکاح کنند ویقول الخاطب خطب و ی...