کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اخشم
/'axšam/
معنی
ویژگی کسی که حس شامهاش خوب نیست و بوها را تشخیص نمیدهد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخشم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'axšam ویژگی کسی که حس شامهاش خوب نیست و بوها را تشخیص نمیدهد.
-
اخشم
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ) [ ع . ] (ص .) گنده بینی ، آن که بوی بد و خوب را درنمی یابد.
-
اخشم
لغتنامه دهخدا
اخشم . [ اَ ش َ ] (ع ص ) فراخ بینی . || گنده بینی . آنکه بینی وی بوی گرفته باشد بعلتی . || آنکه بوی بد شنود. || آنکه قوه ٔ شامه ندارد. آنکه بوی و گند نشنود. (تاج المصادر). آنکه بوی نکشد از پیری . آنکه بوی نشنود. (مهذب الاسماء). آنکه بوی درنیابد. آنکه...
-
جستوجو در متن
-
گنده بینی
لغتنامه دهخدا
گنده بینی . [ گ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) کسی که بینی او بوی بد دهد. اخشم .
-
خشماء
لغتنامه دهخدا
خشماء. [ خ َ ] (ع ص ) مؤنث اَخشَم . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). زن فراخ بینی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). زنی که بینی وی از علتی بو گرفته باشد. || زنی که قوه ٔ شامه نداشته باشد. (از تاج العروس ) (منت...
-
بو
لغتنامه دهخدا
بو. (اِ) بوی . رایحه . (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). رایحه و تأثیری که به واسطه ٔ تصاعد پاره ٔ اجسام در قوه ٔ شامه حاصل میگردد. (ناظم الاطباء). و با لفظ بردن و برداشتن و شنیدن و کشیدن و گرفتن و ستدن مستعم...
-
مشک
لغتنامه دهخدا
مشک . [ م ُ / م ِ ] (اِ) ... ناف آهوی خطائی است و عربان مسک خوانند. (برهان ). فارسی به کسر میم و اهل ماوراءالنهر بضم میم خوانند و عرب مِسک بجای شین ، سین دانند و مشک بر چهار قسم خواهد بود اول را ترکی نامند از حیوانی شبیه به آهوی چینی بطریق حیض یا بوا...