کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخسر
لغتنامه دهخدا
اخسر. [ اَ س َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خاسر. خاسرتر. بزیان تر. زیانکارتر : لاجرَم اَنّهم فی الآخرة هُم الاخسرون . (قرآن 22/11).- امثال : اخسر صفقة من شیخ مَهو . اخسر من حمّالةالحطب .اخسر من مغبون .
-
جستوجو در متن
-
اتب
لغتنامه دهخدا
اتب . [ اَ ت َب ب ] (ع ن تف ) اَخسر.- امثال :اَتَب ﱡ من ابی لهب ؛ زیانکارتر از بولهب .
-
اجسر
لغتنامه دهخدا
اجسر. [ اَ س َ ] (ع ن تف ) جسورتر.- امثال :اجسر من قاتل عقبة؛ جسورتر از کشنده ٔ عقبةبن سلم . و نیز اخسر من قاتل عقبة گفته اند. (مجمع الأمثال میدانی ).
-
خماخسرو
لغتنامه دهخدا
خماخسرو. [ خ َ خ ُ رَ / رُو ] (اِ مرکب ) نام نوایی است از موسیقی . (برهان ) (ناظم الاطباء) : بگیر باده ٔ نوشین و نوش کن بصواب به بانگ شیشم و با بانگ اخسر سگزی بلفظ پارسی و چینی خماخسروبه لحن مویه ٔ زال و قصیده ٔ نغزی . منوچهری .برد هوش و جان من خنیاگ...