کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اخس
/'axas[s]/
معنی
خسیستر؛ فرومایهتر؛ پستتر؛ خوارتر؛ زبونتر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: اخسّ] [قدیمی] 'axas[s] خسیستر؛ فرومایهتر؛ پستتر؛ خوارتر؛ زبونتر.
-
اخس
فرهنگ فارسی معین
( اَ خَ سُ) [ ع . ] (ص تف .) خسیس تر، زبون تر، فرومایه تر، خوارتر.
-
اخس
لغتنامه دهخدا
اخس . [ اَ خ َس س ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خسیس . زبون تر. فرومایه تر. خوارتر. (غیاث اللغات ). ارذل . خسیس تر : نتیجه تابع اخس ّ مقدمتین است . ندانستند [ کدخدایان غازی و اریارق ] که چون خداوندان ایشان برافتادند ارذل من النعل و اخس ّ من التراب باشند....
-
اخس
لغتنامه دهخدا
اخس . [ اُ خ ُ ] (اِخ ) (بمعنی خوب ) لقب اردشیر سوم هخامنشی که ظاهراً یونانی شده ٔ کلمه ٔ وَهوک َ فارسی هخامنشی است . رجوع به اردشیرسوم و ایران باستان ص 74، 952، 954، 955، 956، 1140،1152، 1153، 1155، 1157، 1158، 1164، 1165، 1179، 1183، 1214، 1324، 13...
-
واژههای مشابه
-
اَخِسْ
لهجه و گویش گنابادی
akhes در گویش گنابادی یعنی گلو
-
امکان اخس
لغتنامه دهخدا
امکان اخس . [ اِ ن ِ اَ خ َس س ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (قاعده ...) قاعده ای است . که صدرا در مقابل قاعده ٔ امکان اشرف وضع کرده است . (از فرهنگ علوم عقلی ، سجادی ص 90). و رجوع به امکان اشرف شود.
-
بِ اَخِس شُدی
لهجه و گویش گنابادی
be akhes shodi در گویش گنابادی به پریدن چیزی چون غذا در گلو و گیر کردن آن در گلو گویند.
-
واژههای همآوا
-
اخص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: اخصّ] 'axas[s] ۱. خاصتر؛ ویژهتر؛ گزیدهتر؛ ویژه.۲. گزیده.
-
اخص
فرهنگ فارسی معین
(اَ خَ صّ) [ ع . ] (ص تف .)خاص تر، گزیده تر.
-
اخص
لغتنامه دهخدا
اخص . [ اَ خ َص ص ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از خص و خصوص . خاص تر. (غیاث ). مخصوص تر. ویژه تر. گزیده تر. || کلی که نسبت به کلی دیگری دارای مصادیق کمتری باشد. امری که مندرج در تحت یک کلی باشد. مقابل اعم ّ.- اخص ّالخواص ؛ خاص ترین خاصان : محقق کردند و مت...
-
اَخِسْ
لهجه و گویش گنابادی
akhes در گویش گنابادی یعنی گلو
-
جستوجو در متن
-
آرسس
فرهنگ نامها
(تلفظ: ārses) (در اعلام) نام پادشاه ایران و پسر اردشیر سوم (اخس) که به دست باگواس خواجه کشته شد.