کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخزر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخزر
لغتنامه دهخدا
اخزر. [ اَ زَ ](ع ص ) نعت از خزر. احول . کج چشم . || خردچشم . تنگ چشم . آنکه چشم خرد و تنگ دارد. || آنکه بگوشه ٔ چشم نظر کند. بگوشه ٔ چشم نگاه کننده . آنکه بگوشه ٔ چشم نگرد. (تاج المصادر بیهقی ). که بدنبال چشم نگرد. (مهذب الاسماء). مؤنث : خَزْراء. ج...
-
واژههای همآوا
-
اخضر
واژگان مترادف و متضاد
۱. سبز، ۲. آبی، کبود، نیلگون
-
أَخْضَر
فرهنگ واژگان قرآن
سبز
-
اخضر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'axzar ۱. سبزرنگ.۲. آبیرنگ.۳. [مجاز] شاداب؛ تروتازه.۴. (اسم) [مجاز] دریا.
-
اخضر
فرهنگ فارسی معین
(اَ ضَ) [ ع . ] (ص .) 1 - سبز. 2 - کبود، آبی .
-
اخضر
لغتنامه دهخدا
اخضر. [ اَ ض َ ] (اِخ ) (بحر... یا خلیج ...) از شعب پنجگانه ٔ بحرالهند. رجوع به حبط ج 2 ص 409 و413 شود. دریای اخضر که اقیانوس مشرقی گفتیم و حد او آنک معلومست از آخر عمارت جنوب تا بخط استوا و جزیره ٔ واق واق و شهرهای واق واق و ناحیت چینستان و کرانه ٔ ...
-
اخضر
لغتنامه دهخدا
اخضر. [ اَ ض َ ] (اِخ ) ابن سحیط ابوحمزه . تابعی است .
-
اخضر
لغتنامه دهخدا
اخضر. [ اَ ض َ ] (اِخ ) منزلی است قرب تبوک ، بین آن و وادی القری ، پیامبر (ص ) آنگاه که به تبوک میرفت نزول فرمود و بدانجا مسجدی بوده است مصلی نبی (ص ). (معجم البلدان ). || اَخضر تُربة؛ وادیست که در آن سیلهائی که از سراة فرودآیند جمع شود. (معجم البلدا...
-
اخضر
لغتنامه دهخدا
اخضر. [ اَ ض َ ] (ع ص ) سبز. (مؤید الفضلاء) (منتهی الارب ) : الذی جعل لکم من الشجر الأخضر ناراً. (قرآن 80/36).باطل کند شبهای او تابنده روز انورش ناچیز گردد پیر و زرد آن نوبهار اخضرش . ناصرخسرو. || کبود. نیلگون . آبی : چرخ اخضر. گنبد اخضر : بنده را ...
-
جستوجو در متن
-
خزر
لغتنامه دهخدا
خزر.[ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ اَخزَر و خَزراء. (منتهی الارب ).