کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخریان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اخریان
/'axriyān/
معنی
= آخریان: ◻︎ چون میدهی مرا تو عطاهای بهگزین / جز بهگزین چه آرمت از اخریان شکر (کمالالدین اسماعیل: ۸۷).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخریان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'axriyān = آخریان: ◻︎ چون میدهی مرا تو عطاهای بهگزین / جز بهگزین چه آرمت از اخریان شکر (کمالالدین اسماعیل: ۸۷).
-
اخریان
لغتنامه دهخدا
اخریان . [ اَ ] (اِ) آخریان . قماش . سلعة. جهاز. (ربنجنی ). متاع . کالا. کاله . بضاعت . کالای برگزیده .رخت . مبیع. و آن کالای خرید و فروخت است . (مجمل اللغة): التدلیس ؛ عیب اخریان بر خریدار بپوشانیدن . (زوزنی ). الغیض ؛ کم شدن بهاء اخریان . (مجمل الل...
-
واژههای مشابه
-
آخریان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اخریان› [قدیمی] 'āxriyān مال و اسباب؛ کالا؛ متاع؛ مالالتجاره؛ قماش: ◻︎ آخریانِِ خِرد سفته فرستم به دوست / هیچ ندارم دگر چون دل و جان نزد اوست (عسجدی: لغتنامه: آخریان)، ◻︎ دزد اگر با چراغ روی آرد / به گزیند ز کوشک آخریان (؟: لغتنامه: اَخ...
-
آخریان
فرهنگ فارسی معین
(رِ) ( اِ.) 1 - کالا، متاع . 2 - اثاثة خانه .
-
آخریان
لغتنامه دهخدا
آخریان . (اِ) اَخْریان . جهاز. بتات . (مهذب الاسماء). اثاث البیت . سِلْعة. متاع . کالا. (زمخشری ). قماش .مال التجارة: رسم آن بازار چنان بوده است که هرچه آخریان معیوب بودی از برده و ستور و دیگر آخریان باعیب ، همه بدین بازار فروختندی . (تاریخ بخارای نر...
-
واژههای همآوا
-
آخریان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اخریان› [قدیمی] 'āxriyān مال و اسباب؛ کالا؛ متاع؛ مالالتجاره؛ قماش: ◻︎ آخریانِِ خِرد سفته فرستم به دوست / هیچ ندارم دگر چون دل و جان نزد اوست (عسجدی: لغتنامه: آخریان)، ◻︎ دزد اگر با چراغ روی آرد / به گزیند ز کوشک آخریان (؟: لغتنامه: اَخ...
-
آخریان
فرهنگ فارسی معین
(رِ) ( اِ.) 1 - کالا، متاع . 2 - اثاثة خانه .
-
آخریان
لغتنامه دهخدا
آخریان . (اِ) اَخْریان . جهاز. بتات . (مهذب الاسماء). اثاث البیت . سِلْعة. متاع . کالا. (زمخشری ). قماش .مال التجارة: رسم آن بازار چنان بوده است که هرچه آخریان معیوب بودی از برده و ستور و دیگر آخریان باعیب ، همه بدین بازار فروختندی . (تاریخ بخارای نر...
-
جستوجو در متن
-
پسینیان
لغتنامه دهخدا
پسینیان . [ پ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (مقابل پیشینیان ) آخریان . متأخران . آیندگان : نیکبختان بحکایت و امثال پیشینیان پند گیرنداز آن پیشتر که پسینیان بواقعه ٔ ایشان . (گلستان ).
-
آل و عطاری
لغتنامه دهخدا
آل و عطاری . [ ل ُ ع َطْ طا ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آل عطاری . آخریان و کالای عطاری از حنا و رنگ و قند و فلفل و زردچوبه و دارچین و نخ و سوزن و سنجاق و قندرون و امثال آن . || پیله وری .
-
استبضاع
لغتنامه دهخدا
استبضاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بضاعت ساختن . (منتهی الارب ). سرمایه کردن مالی را. || آخریان فادادن . (تاج المصادر بیهقی ). || نوعی از نکاح جاهلیت و ذلک ان تطلب المراءةمباشرة الرّجل لتنال منه الولد. (از منتهی الارب ).
-
اروس
لغتنامه دهخدا
اروس . [ اَ] (اِ) متاع . کالا. (برهان ) (جهانگیری ). اسباب . (برهان ). آخریان : یک روز چارپای ببردستم از گله روز دگر اروس و قماش از نهاندره .پوربهای جامی .