کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخراج بلد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخراج بلد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ابعد
-
واژههای مشابه
-
اخراج شدن
دیکشنری فارسی به عربی
خارج
-
اخراج کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أَجْلي
-
جستوجو در متن
-
deported
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اخراج شده، تبعید کردن، اخراج کردن، نفی بلد کردن
-
deporting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اخراج، تبعید کردن، اخراج کردن، نفی بلد کردن
-
banish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبعید کردن، طرد کردن، دور کردن، اخراج بلد کردن
-
ابعد
دیکشنری عربی به فارسی
تبعيد کردن , اخراج بلد کردن , دور کردن
-
deport
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اخراج کردن، تبعید کردن، نفی بلد کردن
-
banishes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبعید می کند، طرد کردن، دور کردن، اخراج بلد کردن، تبعید کردن
-
جلا دادن
لغتنامه دهخدا
جلا دادن . [ ج َ دَ ] (مص مرکب ) پاک کردن . پاکیزه کردن . پرداخت کردن . صیقل دادن . براق کردن : جلا دادن ظروف فلزی ؛ پاک و روشن ساختن آن . || تبعید کردن . نفی بلد کردن . اخراج بلد کردن . (یادداشت مؤلف ).
-
طرد
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخراج، تبعید، نفی بلد، ۲. رد، نفی، ۳. وازده ۴. دک کردن، دور کردن، راندن، تاراندن
-
تبعید
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخراج، جلای وطن، راندن، طرد، نفی بلد ۲. دور کردن، طرد کردن، راندن ۳. تغریب
-
سرکلة
لغتنامه دهخدا
سرکلة. [ س َ ک َ ل َ ] (ع مص ) نفی بلد کردن . تبعید کردن . اخراج کردن . (دزی ج 1 ص 650).