کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخراب
لغتنامه دهخدا
اخراب . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است به نجد. (منتهی الارب ). و ثغور و حدود را اخراب گویند واخراب غرور موضعی است در شعر جمیل . (مراصدالاطلاع ).
-
اخراب
لغتنامه دهخدا
اخراب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ خُربة و خِربَه و خَرَب .
-
اخراب
لغتنامه دهخدا
اخراب . [ اِ ] (ع مص ) ناآباد گردانیدن چیزی را. ویران کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ویران کردن خانه را.
-
جستوجو در متن
-
خربه
لغتنامه دهخدا
خربه . [ خ ُ ب َ ] (ع اِ) فساد در دین . (منتهی الارب ). || هر ثقبه ٔ مدوری . || وسعت شکافتگی گوش . ج ، خُرب ، خُروب ، اَخراب . || سوراخ سوزن . ج ، خُرب ، خروب ، اَخرب . || سوراخ کون . ج ، خُرب ، خُروب ، اَخراب . || دسته ٔ توشه دان یا توشه ٔ آن . ج ، ...
-
ابودهم
لغتنامه دهخدا
ابودهم . [ اَ دُ ] (اِخ ) اخراب بن اُسید. محدث است .
-
مخرب
لغتنامه دهخدا
مخرب . [ م ُ رِ ](ع ص ) ناآباد گرداننده و ویران کننده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه ویران می کند و ناآبادان می نماید. (ناظم الاطباء). و رجوع به اخراب شود.
-
خرب
لغتنامه دهخدا
خرب . [ خ َ رَ ] (ع اِ) شوات نر. ج ، خَربان . || موی فراخیده ٔ در تهیگاه . || موی در وسط مرفق که بعض آن فراخیده و بعضی غیر فراخیده باشد. ج ، اخراب ، خراب ، خربان .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
حبرج
لغتنامه دهخدا
حبرج . [ ح ُ رُ ] (ع اِ) نوعی مرغابی . (منتهی الارب ). || بعضی گفته اند چرز نر. ج ، حبارج ، حباریج . ابن بیطار گوید: مرغی است در مصر معروف . و بالسی گوید: گوشت آن گرم و سنگین وناگوار و مولد سودا باشد. (ابن بیطار ج 2 ص 5). قلقشندی گوید: و هو الحباری ....