کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخذ كردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخذ كردن
دیکشنری فارسی به عربی
استلام
-
واژههای مشابه
-
آخذ
فرهنگ واژههای سره
گیرنده
-
أَخَذَ
فرهنگ واژگان قرآن
گرفت(مذکر)
-
أَخْذُ
فرهنگ واژگان قرآن
گرفتن
-
أُخِذَ
فرهنگ واژگان قرآن
گرفته شده
-
آخذ
لغتنامه دهخدا
آخذ. [ خ ِ ](ع ص ) گیرنده . ج ، آخذین . || شتری که بفربهی آغازیده باشد. || اشتری که دندان آن شروع ببرآمدن کرده باشد. || شیر که زبان بگزد از شدت ترشی . || آنکه چشم دردگن دارد.
-
أخذ
واژهنامه آزاد
گرفتن.
-
نجوم اخذ
لغتنامه دهخدا
نجوم اخذ. [ ن ُ م ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به نجوم الاخذ و اخذ شود.
-
اخذ کردن
لغتنامه دهخدا
اخذ کردن .[ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اخذ. گرفتن . ستدن . فاگرفتن .قبض کردن . || یافتن . دریافتن . درک کردن . فراگرفتن . || اخذ کردن از؛ برداشت کردن .
-
إخَذَ بالنّصيحَة
دیکشنری عربی به فارسی
پند گرفت , اندرز گرفت , نصيحت را گوش کرد , حرف را قبول کرد , درس گرفت (پند شنيد)
-
أخَذَ حِذْرَه
دیکشنری عربی به فارسی
احتياط کرد , مواظبت کرد , هشيار شد , مراقبت کرد , دست به عصا راه رفت , محتاطانه حرکت (عمل) کرد
-
أخَذَ علي
دیکشنری عربی به فارسی
را سرزنش کرد , را ملامت کرد , را نکوهش کرد
-
أخَذَ عَيناتٍ
دیکشنری عربی به فارسی
نمونه برداري کرد , نمونه گيري کرد , الگو گرفت (قرار داد)
-
أخذ الثقة
دیکشنری عربی به فارسی
رأي اعتماد گرفت (ازپارلمان)