کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخذال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخذال
لغتنامه دهخدا
اخذال . [ اِ ] (ع مص ) اخذال ولد وحشیه ؛ یافتن مادر خود را بریده از خود. قال اللیث : اخذل ولدالوحشیة امّه ؛ معناه وجد امّه تخذله . (تاج العروس ). || اخذال ظبیة؛ مقیم گردیدن آهو به تفقد بچه .
-
واژههای همآوا
-
اخضال
لغتنامه دهخدا
اخضال . [ اِ ] (ع مص ) تر کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تر کردن با آب .
-
جستوجو در متن
-
مخذل
لغتنامه دهخدا
مخذل . [ م ُ ذِ ] (ع ص ) مقیم گردیده برای تفقد بچه ٔ خود. ظبیة مخذل ؛ ماده آهوی مقیم برای تفقد و نگاهداری بچه ٔ خود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به اخذال شود.
-
تخاذل
لغتنامه دهخدا
تخاذل . [ ت َ ذُ ] (ع مص ) ضعیف شدن . (زوزنی ). ضعیف شدن پاها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || واپس شدن . (زوزنی ): و نسبتی دیگر در هزیمت نیشابور از پیش امیر نصر بدو کردند که از سر منافست و محاسدت به ابوالقاسم...