کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخدر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخدر
لغتنامه دهخدا
اخدر. [ اَ دَ ] (اِ) برادرزاده و خواهرزاده . (برهان قاطع). رجوع به افدر شود.
-
اخدر
لغتنامه دهخدا
اخدر. [ اَ دَ ] (اِخ ) نام اسبی نرکه اسب های اخدریه بدو منسوبست . || فحلیست که از بند رهائی یافته با ماده خران کاظمه آمیخت .
-
اخدر
لغتنامه دهخدا
اخدر. [ اَ دَ ] (ع ص ) شب تاریک .
-
واژههای مشابه
-
بنات اخدر
لغتنامه دهخدا
بنات اخدر. [ ب َ ت ُ اَ دَ ] (ع اِ مرکب ) خر وحشی . و اخدریه نوعی از آن است . الاغ کوهی .
-
جستوجو در متن
-
خدر
لغتنامه دهخدا
خدر. [ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ اخدر و خَدراء. رجوع به اَخَدر در این لغت نامه شود.
-
اخدریة
لغتنامه دهخدا
اخدریة. [ اَ دَ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) اسبانی از نسل اخدر، فحلی معروف . خیل اخدریة از نسل اخدر، فحلی معروف است که در کاظمه با خران آمیزش کرد واین خیل از نسل اویند. (منتهی الارب ). و صاحب تاج العروس گوید: و الاخدریة من الخیل منه [ الاخدر ] و منسوبةالیه ...