کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختیار امیرالمو منین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صاحب اختیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sāheb[']extiyār داری اختیار؛ مختار. [منسوخ] در دورۀ قاجار، از القاب احترامآمیز.
-
اختیار دادگاه
دیکشنری فارسی به عربی
اخْتِصاصُ الْمَحکَمَة
-
بی اختیار
دیکشنری فارسی به عربی
تلقائي
-
اختیار دادن
دیکشنری فارسی به عربی
خول , شجع , فوض , مکن
-
عقل اختیار
دیکشنری فارسی به عربی
حکومة
-
اختیار (کردن)
دیکشنری فارسی به عربی
إرادة
-
عدم اختیار
دیکشنری فارسی به عربی
فَقْدانُ الإرادة (فَقْدُ الإرادَة)
-
بی اختیار
واژهنامه آزاد
بی اراده
-
weapons free zone
منطقۀ آتشبهاختیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] منطقۀ پدافند هوایی برای حفاظت از اماکن و تأسیسات حیاتی، غیر از پایگاههای هوایی، که در آنجا اجرای آتش علیه هرنوع هدفی مجاز است، مگر آنکه خودی بودن آن ثابت شود
-
weapons free
آتشبهاختیار!
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فرمانی مربوط به واپایی سلاح که نشاندهندۀ وضعیتی است که در آن با سامانههای سلاح باید به هدفی که غیرخودی یا ناشناس شناخته شود شلیک کرد
-
توطن اختیار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
هاجر
-
با اختیار خود
دیکشنری فارسی به عربی
بَمَلءِ ذرادتِهِ
-
اطاعت و اختیار
فرهنگ گنجواژه
فرمانبری.
-
جبر و اختیار
فرهنگ گنجواژه
آزادی و بایستگی.
-
جبر و اختیار
فرهنگ گنجواژه
آزادی و بایستگی.