کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختیار آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دلخواه و اختیار
فرهنگ گنجواژه
خواست، ارادی.
-
سوء استفاده از اختیار قانونی
دیکشنری فارسی به عربی
سوء التصرف
-
صاحب اختیار و قدرت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شجع
-
full-authority digital electronic control, full-authority digital engine control
واپایشگر رقمیـ الکترونیکی تماماختیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] دستگاه تنظیم الکترونیکی سوخت در موتورهای توربین گازی که سوخت ورودی به موتور را در کل سامانۀ عملکرد موتور تنظیم میکند و سلامت موتور و مؤلفههای عملیاتی حیاتی آن را نیز پایش میکند اختـ . فاتا FADEC
-
جستوجو در متن
-
داده شدن
لغتنامه دهخدا
داده شدن . [ دَ/ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) داده آمدن . از سوی کسی در اختیار دیگری قرار گرفتن . || بخشیده شدن .
-
دست آمدن
لغتنامه دهخدا
دست آمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) بدست آمدن . حاصل شدن . یافت شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). پیدا شدن و حاصل گشتن . (ناظم الاطباء) : دست ناید بی درم در راه نان لیک هست آب دو دیده رایگان . مولوی .- به دست آمدن ؛ در اختیار قرار گرفتن . نصیب شدن : دین ...
-
عدال
لغتنامه دهخدا
عدال . [ ع ِ ] (ع مص ) با چیزی برابر آمدن . (منتهی الارب ). || خمیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بازگردیدن از کسی . (منتهی الارب ). || اندازه کردن میان دو چیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بازگردیدن . (منتهی الارب ). || توقف نمودن . || هم وزن کر...
-
دور برداشتن
لغتنامه دهخدا
دور برداشتن . [ دَ / دُو ب َ ت َ ] (مص مرکب ) به دور در آمدن . حرکت دورانی پیدا کردن همچنانکه چرخی به پیروی از محرکی . || مسلسل حرف زدن . پیاپی کار کردن . گرم شدن (در حرف یا کار) و بی اختیار در امری غلو و مبالغه کردن و مطلبی را کش دادن . (فرهنگ لغات ...
-
خانه نشستن
لغتنامه دهخدا
خانه نشستن . [ ن َ / ن ِ ن ِش َ ت َ ] (مص مرکب ) فرورفتن بعضی از خانه ها بعد از ساخته شدن و تمام گشتن آن . رخته در سقف و دیوار خانه پدید آمدن . (از آنندراج ). فرورفتن خانه : خانه ای ساختم برای نشست خود نشست و مرا مسافر کرد. استاد (از آنندراج ).ز دل ش...
-
سیاه گوش
لغتنامه دهخدا
سیاه گوش . (اِ مرکب ) جانوری است درنده که سلاطین و امرا بدان شکار کنند. (برهان ). نام درنده ای که از سگ خردتر و از گربه کلان تر است . گلابی (؟) مایل بسیاهی هر دو گوش او سیاه و نوکدار و سریعالحرکت و بغایت جلدرو باشد. (غیاث ). جانوری است که گوشهای آن س...
-
بکار آمدن
لغتنامه دهخدا
بکار آمدن . [ ب ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) مفید بودن . فایده داشتن . (ناظم الاطباء). لازم بودن : چنین پاسخ آوردش اسفندیارکه گفتار بیشی نیاید بکار. فردوسی .اگر صد هزارند و گر صد سوارفزونی لشکر نیاید بکار. فردوسی .تو این تاج و انگشتری را بداربود روز کاین هر...
-
بی مراد
لغتنامه دهخدا
بی مراد. [ م ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + مراد) آنکه به میل و آرزوی خود نمیرسد. (ناظم الاطباء). ناکام : مراد بی مرادی را روا کن امید ناامیدی را وفا کن . نظامی .پس بگفتند این ضعیف بی مراداز مجاعت سکته اندر وی فتاد. مولوی .و همه خوشیها در اختیار و قدرت و فع...
-
عنان گرفتن
لغتنامه دهخدا
عنان گرفتن . [ ع ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) آهسته رفتن و کاررا به تأمل کردن . عنان بازکشیدن . (از آنندراج ). || دست در عنان زدن کسی به قصد متوقف ساختن اسب و سوار. از حرکت بازداشتن اسب و سوار با گرفتن دهانه ٔ عنان . متوقف ساختن اسب و سوار را : پیاده ه...
-
وصول
لغتنامه دهخدا
وصول . [ وُ ] (ع مص ) وصلة. صلة. رسیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر) (ناظم الاطباء) : گفتم عنان مرکب تازی بگیرمش لیکن وصول نیست به گرد سمند او. سعدی .اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول رسد به دولت وصل تو کار من به اصول . حافظ.- وصول شدن ؛ ...
-
عمری
لغتنامه دهخدا
عمری . [ع ُ را ] (ع اِ) چیزی که با شخص در مدت زندگی همراه باشد. (ناظم الاطباء). آنچه برای تو، در طول مدت عمر او یا عمر تو، قرار داده شود، چنانکه گویند: أعمرته الدار العمری ؛ یعنی خانه را تا سر آمدن مدت عمرم یاعمرش ، در اختیار او گذاردم . (از اقرب ال...