کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختناق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اختناق
/'extenāq/
معنی
۱. (سیاسی) ایجاد رعب و وحشت در جامعه از طرف حکومت برای جلوگیری از آزادی مردم.
۲. خفه شدن؛ خفگی؛ خفقان.
۳. خفه کردن.
〈 اختناق رحم: (پزشکی) نوعی بیماری رحم که بهویژه در زنانی که حبس طمث دارند و بعضی زنان بیشوهر عارض میشود و عوارضی شبیه صرع و غش به آنها دست میدهد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خفقان، خفگی، سرکوب
برابر فارسی
تنگنا، خفگی، فشار، تنگنا
دیکشنری
choke, gag
-
جستوجوی دقیق
-
اختناق
واژگان مترادف و متضاد
خفقان، خفگی، سرکوب
-
اختناق
فرهنگ واژههای سره
تنگنا، خفگی، فشار، تنگنا
-
اختناق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extenāq ۱. (سیاسی) ایجاد رعب و وحشت در جامعه از طرف حکومت برای جلوگیری از آزادی مردم.۲. خفه شدن؛ خفگی؛ خفقان.۳. خفه کردن.〈 اختناق رحم: (پزشکی) نوعی بیماری رحم که بهویژه در زنانی که حبس طمث دارند و بعضی زنان بیشوهر عارض م...
-
اختناق
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) خفه شدن . 2 - (مص م .) خفه کردن . 3 - (اِمص .) خفگی .
-
اختناق
لغتنامه دهخدا
اختناق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خبه شدن . (منتهی الارب ). خفگی . خبگی . خپگی . خفه شدن . خوه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گلو گرفتن . گلو گرفته شدن : گفت شبانگاهی در فلان شارع می گذشتم ناگاه بند کمندی در گردن من افتاد و حلقوم من بجذبات متواتر بیف...
-
اختناق
دیکشنری عربی به فارسی
خفقان , خفه شدن , خفگي , خفه کردن , بستن , مسدود کردن , انسداد , اختناق , دريچه , ساسات (ماشين)
-
اختناق
دیکشنری فارسی به عربی
اختناق
-
جستوجو در متن
-
خفقان
دیکشنری فارسی به عربی
اختناق
-
خفگی
دیکشنری فارسی به عربی
اختناق
-
ساسات (ماشین)
دیکشنری فارسی به عربی
اختناق
-
خفه شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اختناق , بلل
-
strangulation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خفه شدن، اختناق، خفه سازی، فشردگی
-
hysterogenic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیستروژنیک، تشنج اور، حمله اور، موجب اختناق رحمی، حمله تشنجی، شبیه حمله، اختناق زهدانی
-
خفه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اختناق , اخرس , اخنق , اطفا , بلل