کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختلالگذری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
burnthrough
اختلالگذری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] در جنگ الکترونیکی، رسیدن به نقطهای که در آن میزان پژواک هدف، قویتر از نشانک اختلال دریافتی باشد
-
واژههای مشابه
-
گذری
لغتنامه دهخدا
گذری . [ گ ُ ذَ ] (ص نسبی ) عابر. ابن سبیل . رونده : آورده اند که در آبگیری از راه دور و از گذریان و تعرض ایشان مصون ، سه ماهی بودند. (کلیله و دمنه ). || نغل ؛ کنده ای بود فراخ از بهر چارپایان و گذریان در آنجا مأوی ̍ گیرند و به تازی کهف خوانند. (حاش...
-
transit 4
گذری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مشترک حملونقل] بخشی از جابهجایی مسافر و کالا بین مبدأ و مقصد که مستلزم عبور از کشور ثالث باشد متـ . گذر 4
-
burnthrough range
بُرد اختلالگذری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] فاصلهای که در آن یک رادار میتواند هدفها را ازطریق تداخل بیرونی شناسایی کند
-
اختلال
واژگان مترادف و متضاد
۱. اخلال، اغتشاش، بینظمی، هرجومرج، ۲. آشفتگی، پریشانی، پریشی، نابسامانی
-
اختلال
فرهنگ واژههای سره
نابسامانی، آشفتگی، پراکندگی، ناهماهنگی، پریشان
-
اختلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extelāl ۱. تباه شدن و درهموبرهم شدن کار.۲. بههمخوردگی؛ آشفتگی؛ نابسامانی؛ بیسروسامانی.
-
jamming, parasite
اختلال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نشانک الکترونیکی ناخواستهای که معمولاً در سامانههای مخابراتی همراه با نشانک صدا یا تصویر دریافت میشود و آن را مخدوش میکند متـ . پارازیت
-
اختلال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) درهم و بر هم شدن کار، خلل پذیرفتن . 2 - (اِمص .) بی سروسامانی .
-
اختلال
لغتنامه دهخدا
اختلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درماندن شتران در علف شیرین . || گذرانیدن در چیزی نیزه را و دوختن بآن . || حاجتمند شدن بسوی چیزی یا کسی . نیازمند شدن . لاغر و کم شدن گوشت کسی . || لاغر شدن جسم کسی . نزار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بهم وادوختن . بهم با...
-
transit passenger
مسافر گذری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مشترک حملونقل] مسافری که از کشوری به قصد کشور دیگر، از کشور ثالث عبور کند
-
هتل گذری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← مهمانخانۀ گذری
-
transit cargo
کالای گذری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مشترک حملونقل] کالایی که بدون پرداخت عوارض گمرکی و با همان وسیلۀ حمل از یک کشور عبور داده شود
-
transit hotel
مهمانخانۀ گذری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانهای برای مسافرانی که عازم مقصدهای دیگرند متـ . هتل گذری