کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختلاط اختلاط کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اِخْتِلاْط
لهجه و گویش گنابادی
ekhtelat در گویش گنابادی یعنی صحبت ، گپ ، گفتگو
-
واژههای همآوا
-
اختلاط،اختلاط کردن
لهجه و گویش تهرانی
سخن،درد دل،معاشرت
-
جستوجو در متن
-
brew
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دم کردن، اختلاط، امیختن
-
intermixtures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخلوط کردن، اختلاط، امتزاج
-
intermixture
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخلوط کردن، اختلاط، امتزاج
-
ددْماجٌ
دیکشنری عربی به فارسی
گنجاندن , جزو چيزي کردن , ضميمه کردن , ملحق کردن , ادغام کردن , اختلاط
-
mix
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخلوط کردن، مخلوط، اختلاط، امیزه، درهم کردن، امیختن، اشوردن، سرشتن، قاتی کردن، بهم زدن
-
disfeaturing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اختلاط، از شکل انداختن، محو کردن، صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
-
گرم جوشی
لغتنامه دهخدا
گرم جوشی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) محبت و اختلاط کردن . (آنندراج ) (غیاث ). اختلاط بسیار کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 29). || تپاک نمودن . (آنندراج ) (غیاث ). اضطراب . بی قراری .
-
مزج
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) آمیختن ، درهم آمیختن ، مخلوط کردن . 2 - (اِمص .) آمیزش ، اختلاط .
-
تکلم
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختلاط، حرف، صحبت، گپ، گفتار، گفتگو، مکالمه ۲. سخنگفتن، گپ زن، گفتگو کردن، مکالمه کردن ≠ استماع، گوش دادن
-
حرف زدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تکلم کردن، سخن گفتن ۲. گفتگو کردن، اختلاط کردن، گپزدن ≠ گوش دادن، استماع کردن ۳. سخنرانی کردن، صحبت کردن ≠ مستمع بودن ۴. بروزدادن، اعتراف کردن
-
اصطخاب
لغتنامه دهخدا
اصطخاب . [ اِ طِ ] (ع مص ) بانگ و فریاد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اصطخاب الطیر؛ بانگ و فریاد مرغان و اختلاط آواز ایشان . (منتهی الارب ). بهم بانگ کردن . (تاج المصادربیهقی ). افغان کردن . بانگ کردن . (زوزنی ). اصطخاب طیر و جز آن...