کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اختان
لغتنامه دهخدا
اختان . [ اَ] (ع اِ) ج ِ خَتَن . دامادان . || اقارب عروس مثل پدر و برادر و پدرزن و برادرزن . (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
هفت اختان
لغتنامه دهخدا
هفت اختان . [ هََ اُ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت کوکب است که زحل و مشتری و مریخ و آفتاب و زهره و عطارد و قمر باشد. (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
هفت خواهران
لغتنامه دهخدا
هفت خواهران . [ هََ خوا / خا هََ ] (اِخ ) کنایت از هفت کوکب بنات النعش . (از غیاث ). هفت اختان . رجوع به هفت اختان شود.
-
ختن
لغتنامه دهخدا
ختن . [ خ َ ت َ ] (ع اِ) پدرزن . (از منتهی الارب ) (متن اللغة) (معجم الوسیط). ج ، اختان . || برادرزن . (منتهی الارب ) (متن اللغة) (معجم الوسیط) ج : اختان . || داماد. صهر. (از منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) ج ، اختان : جود سپاهست و تو او را ملک فضل عروس...
-
اصهار
لغتنامه دهخدا
اصهار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صِهْر. اهل بیت زن از داماد و پدرزن و برادرزن و دیگران ، در مقابل اَحماء که اهل بیت مرداست و از دو جهت صهر نیز گویند. (منتهی الارب ). ج ِ صهر، خویشی و قرابت و حرمت و تزوّج و مصاهرت . (آنندراج ). ج ِ صهر که به معانی قرابت و حرم...
-
هفت سلطان
لغتنامه دهخدا
هفت سلطان . [ هََ س ُ ] (اِ مرکب ) کنایت ازهفت کوکب است که سبعه ٔ سیاره باشد. (برهان ). رجوع به هفت سیاره ، هفت اختان ، هفت برادران ، هفت خواهران و هفت سیاره شود. || (اِخ ) سلطان خراسان علیه السلام ، سلطان ابراهیم ادهم ، سلطان بایزید بسطامی ، سلطان ا...
-
ختنه کردن
لغتنامه دهخدا
ختنه کردن . [ خ َ ن َ / ن ِک َ دَ ] (مص مرکب ) بریدن . قطع کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بریدن سر غلاف نره . اِعذار. (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) عُذر. اِعباش . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). ختان . اختان . (تاج المصا...
-
هفت
لغتنامه دهخدا
هفت . [ هََ ] (عدد، ص ، اِ) عددی است معروف . (برهان ). نماینده ٔآن در ارقام هندسیه 7 و در حساب جُمَّل «ز» باشد. (یادداشت مؤلف ). از میان اعداد شماره ٔ هفت از دیرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده ، اغلب در امور ایزدی و نیک و گاه در امور اهریمنی و ش...