کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اختاجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اختاجی
معنی
( اَ) [ تر. ] (اِمر.) = اختاچی . اخته چی : میرآخور، طویله دار، مهتر، ستوربان .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اختاجی
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ تر. ] (اِمر.) = اختاچی . اخته چی : میرآخور، طویله دار، مهتر، ستوربان .
-
اختاجی
لغتنامه دهخدا
اختاجی . [ اَ ] (اِخ ) امیر ابوبکر پهلوان لشکر شیخ ابواسحاق . و او در 748 هَ . ق . در جنگ با امیر مبارزالدین کشته شد.
-
اختاجی
لغتنامه دهخدا
اختاجی .[ اَ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) اَختاچی . آخته چی . اَخته چی . میرآخور. طویله دار. مهتر. ستوربان : و دختر دیگر داشت بیان آغانام ، او را به امیر سوتای [ موسوتای ] اختاجی دادند. (جامعالتواریخ رشیدی ).پیل سطوت خسروی کاختاچیان قدرتش زین چو شاه ...
-
واژههای مشابه
-
جانی اختاجی
لغتنامه دهخدا
جانی اختاجی . [ اَ ] (اِخ ) از امرا و مقربان دربار غازان خاتون است که حسب الامر (پادشاه ) جهت احضار آلافرنک و پیروان او که به فتنه انگیزی مشتغل شده بودند به تبریز فرستاده شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 157).
-
خانی اختاجی
لغتنامه دهخدا
خانی اختاجی . [ اُ ] (اِخ ) نام فرستاده ٔ غازان خان مغول است به تبریز برای آوردن جمعی از مشایخ که در شهر تبریز شاهزاده «الافرنگ » را بشاهی برگزیده بودند. (از تاریخ غازان خان تألیف رشیدالدین فضل اﷲ چ کارل یان ص 153).
-
جستوجو در متن
-
ارغونشاه
لغتنامه دهخدا
ارغونشاه . [ اَ] (اِخ ) بوردالبعی . رجوع به ارغونشاه اختاجی شود.
-
آخته چی
لغتنامه دهخدا
آخته چی . [ ت َ / ت ِ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) اَخْته چی . اَختاجی . اَختاچی . آخته بیگ . اَخْته بیگ . کسی که اَخته کردن ستور و حیوانات بدستور او باشد. || داروغه ٔ اصطبل . میرآخور.
-
چوپان
لغتنامه دهخدا
چوپان . (اِخ ) (اختاجی ) از امرای قراباغ که در حدود سال 758 هَ . ق . با سلیمان خان درافتاد و بحکومت وی گردن ننهاد. سلیمان خان بناچار به او و حاجی حسن مولائی که او هم از امرای سرکش قراباغ بود امارت داد. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 171).
-
گل آباد
لغتنامه دهخدا
گل آباد. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاجی بوکان بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در 5500گزی خاور بوکان و 5500گزی خاور راه شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . دارای هوای معتدل و 150 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، توتون و حبوبات است . شغل اها...
-
گل تپه بوکان
لغتنامه دهخدا
گل تپه بوکان . [ گ ُ ت َ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاجی بوکان بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در 3500گزی جنوب بوکان در مسیر راه شوسه ٔ بوکان به سقز. محلی است جلگه ، معتدل سالم دارای 255 تن سکنه است . آب آنجا از سیمینه رود و محصول آن غلات ، توتون...
-
کانی شقاق
لغتنامه دهخدا
کانی شقاق . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاجی بوکان بخش بوکان شهرستان مهاباد. واقع در پانزده هزارگزی شمال بوکان و 5هزارگزی شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . ناحیه ای است کوهستانی ، معتدل سالم و دارای 80 تن سکنه است . از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلا...
-
قارینجه
لغتنامه دهخدا
قارینجه . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاجی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 17500گزی جنوب خاوری مهاباد و 22000گزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب واقع است . موقعیت جغرافیائی آن کوهستانی و هوای آن معتدل مالاریائی است . 384 تن سکنه دارد. آب آن از چشم...
-
ارغونشاه
لغتنامه دهخدا
ارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) اختاجی (امیر...) از امرای امیرتیمور گورکان . رجوع به حبط ج 2 ص 151، 172، 174، 175، 176، 179، 180، 203 و 205 شود و ظاهراً وی همان ارغونشاه بوردالبعی است که خوندمیر گوید. (حبط ج 2 ص 133). امیرتیمور وی را با لشکری به ترند فرستاد...