کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احکم
/'ahkam/
معنی
۱. عادلتر.
۲. محکمتر؛ استوارتر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احکم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ahkam ۱. عادلتر.۲. محکمتر؛ استوارتر.
-
احکم
لغتنامه دهخدا
احکم . [ اَ ک َ ] (ع اِ) از اعلام است .
-
احکم
لغتنامه دهخدا
احکم . [ اَ ک َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از حکم و حکمت . عادل تر. داورتر. (مهذب الاسماء). دانشمندتر. حکیم تر.- امثال : احکم من زرقاء الیمامة . احکم من لقمان . احکم من هرم بن قطبة . (مجمعالأمثال میدانی ).|| محکم تر. استوارتر : ان ّ احکم المصنوعات و ا...
-
احکم
دیکشنری عربی به فارسی
با حکم قضايي فيصل دادن , فتوي دادن(در) , داوري کردن , محکوم کردن , مقرر داشتن , دانستن , فرض کردن , فتوي دادن , حکم کردن , فيصل دادن , احقاق کردن , حکومت کردن , حکمراني کردن , تابع خود کردن , حاکم بودن , فرمانداري کردن , معيف کردن , کنترل کردن
-
واژههای مشابه
-
أَحْکَم
فرهنگ واژگان قرآن
محکم ترين (در جمله "أَحْکَمِ ﭐلْحَاکِمِينَ "يعني حکمش معتبرين و متقن ترين حکم است)
-
أَحْکُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
حکم مي کنم
-
احکم الحاکمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی (= عادلترین داوران)] 'ahkamolhākemin از نامهای خداوند.
-
احکم الحاکمین
لغتنامه دهخدا
احکم الحاکمین . [ اَ ک َ مُل ْ ک ِ ] (اِخ ) اعدل حکام . داورتر داوران . باری تعالی : و نادی نوح ٌ رَبّه فقال رَب اِن ّ ابنی مِن اَهْلی وَ اِن ّ وَعدَک َ الحَق ّ وَ اَنت َ احکم الحاکمین . (قرآن 45/11).
-
واژههای همآوا
-
أَحْکَم
فرهنگ واژگان قرآن
محکم ترين (در جمله "أَحْکَمِ ﭐلْحَاکِمِينَ "يعني حکمش معتبرين و متقن ترين حکم است)
-
أَحْکُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
حکم مي کنم
-
جستوجو در متن
-
با حکم قضایی فیصل دادن
دیکشنری فارسی به عربی
احکم
-
فتوی دادن(در)
دیکشنری فارسی به عربی
احکم