کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احکامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احکامی
/'ahkāmi/
معنی
کسی که در احکام نجوم تخصص دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احکامی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به احکام) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ahkāmi کسی که در احکام نجوم تخصص دارد.
-
احکامی
لغتنامه دهخدا
احکامی . [ اَ ] (ص نسبی ) داننده ٔ علم احکام نجوم . اخترگوی .
-
احکامی
دیکشنری فارسی به عربی
منجم
-
جستوجو در متن
-
منجم
دیکشنری عربی به فارسی
منجم , ستاره شناس , طالع بين , احکامي
-
astrologer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طالع بینی، ستاره شناس، منجم، احکامی، طالع بین
-
اخترشناس
واژگان مترادف و متضاد
احکامی، اخترشمار، اختری، رصدبند، رصدنشین، ستارهشناس، منجم، نجومی
-
حشوی
لغتنامه دهخدا
حشوی . [ ح َش ْ ] (ص نسبی ) منسوب به حشو. || بیهوده گوی . یاوه سرای . || معائی . || تشریح حشوی . آن قسمت از دانش تشریح که متعلق است به احشاء. || حشوی یا منجم حشوی ؛ منجمی که از تأثیر کواکب در زمین و در شقاوت و سعادت مردمان بحث کند. احکامی . منجم احک...
-
شکیات
فرهنگ فارسی معین
(شَ کّ) [ ع . ] (ص نسب . اِ.) ج . شکیه . شک کردن های نمازگزار در عدد رکعت ها یا در اجرای جزئی از اجزای نماز و آن را احکامی مخصوص است .
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) هروی . منجم احکامی بزمان مؤیدالدوله ٔ دیلمی . او در حدود 371 هَ . ق .حیات داشته است . رجوع به ترجمه ٔ تاریخ یمینی شود.
-
زایدالحساب
لغتنامه دهخدا
زایدالحساب . [ ی ِ دُل ْ ح ِ ] (ع ص مرکب ) زائدالحساب . در اصطلاح احکامی ، کوکبی که در نطاقین اول و دوم فلک تدویر یا در نطاقین سیم و چهارم فلک اوج باشد.
-
مصوبات
لغتنامه دهخدا
مصوبات . [ م ُ ص َوْ وَ ] (ع اِ) ج ِ مصوبة. قوانین و مقررات و احکامی که بوسیله ٔ مقام یا گروه یا مجلس و یا انجمنی مورد تأیید و تصویب قرار گرفته باشد.
-
پادشاه بازی
لغتنامه دهخدا
پادشاه بازی . [ دْ / دِ ] (اِ مرکب ) نوعی از بازی کودکان . که یک تن را شاه نامند و دیگری را وزیر و احکامی صادر کنند غالباً برای ایذاء دیگر کودکان که رعایا باشند.
-
شریعت
فرهنگ نامها
(تلفظ: šarieat) (عربی) شرع ؛ (در قدیم) طریقه ، روش ؛ (در اصطلاح) اقوال واعمال و احکامی است که حق تعالی به زبان پیغمبر (ص) بر بندگان مقرر فرموده است و موجب انتظام امور معاش و معاد است.
-
رب برج
لغتنامه دهخدا
رب برج . [ رَ ب ْ ب ِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کوکب صاحب برج است در اصطلاح احکامی . (یادداشت مرحوم دهخدا). || خانه خدا. (یادداشت مرحوم دهخدا).