کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احوط
/'ahvat/
معنی
نزدیکتر به احتیاط.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احوط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ahvat نزدیکتر به احتیاط.
-
احوط
فرهنگ فارسی معین
(اَ وَ) [ ع . ] (ص تف .) با احتیاط تر، بیشتر مقرون به احتیاط .
-
احوط
لغتنامه دهخدا
احوط. [ اَ وَ ] (ع ن تف ) باحتیاطتر. باحتیاط نزدیکتر. ادخل در احتیاط: احوط اجتناب است . (حاشیه ٔ رساله های عملیه ). || نیکوتر.بهتر. || فروگیرنده تر. گردفروگیرنده تر.
-
جستوجو در متن
-
ahunt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احوط
-
علی الاحوط
لغتنامه دهخدا
علی الاحوط. [ ع َ لل ْ اَ وَ ](ع ق مرکب ) به احتیاط نزدیکتر. بااحتیاطتر. بنابرآنچه به دوراندیشی نزدیکتر است . و رجوع به احوط شود.
-
جماعت
لغتنامه دهخدا
جماعت . [ ج َ ع َ ] (ع اِ) گروه مردم . (آنندراج ) : مثال سعدی عود است تا نسوزانی جماعت از نفسش دمبدم نیاسایند. سعدی .هرگز جماعتی که شنیدند سر عشق نشنیده ام که باز نصیحت شنیده اند. سعدی .خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.رجوع به جماعة شود.- امام جماعت ؛...
-
جمعه
لغتنامه دهخدا
جمعه . [ ج ُ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِ) مجموعة. جمعه از تمر؛ یک مشت از خرما. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || الفت . (منتهی الارب ): ادام اﷲ جمعة ما بینکما؛ ای الفة ما بینکما. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || یوم الجمعة؛ روز آدینه . (منتهی الارب ). هف...
-
صفویه
لغتنامه دهخدا
صفویه . [ ص َ ف َ وی ی َ ] (اِخ ) سلسله ای از پادشاهان ایران که از 907 تا 1135 هَ . ق . در ایران سلطنت داشتند و در این تاریخ از افغانیان شکست خوردند و پادشاهی آنان منقرض شد. بازماندگان این خاندان چند سالی دیگر هم در بعضی ولایات مخصوصاً مازندران مختصر...