کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احوال پرسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حال و احوال
لغتنامه دهخدا
حال و احوال . [ ل ُ اَح ْ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . رجوع به حال شود.
-
احوال و اطوار
فرهنگ گنجواژه
حالت.
-
فال و احوال
فرهنگ گنجواژه
وضعیت.
-
حال و احوال
لهجه و گویش تهرانی
احوالپرسی
-
حال و احوال
فرهنگ گنجواژه
وضع، کیفیت. حال و احوال کردن= سلام و احوالپرسی.
-
تی احوال خوب ایسه؟
واژهنامه آزاد
حالت خوبه؟ احوالت خوبه؟
-
واژههای همآوا
-
احوالپرسی
لهجه و گویش تهرانی
خوش وبِش
-
احوالپرسی
واژهنامه آزاد
حال و احوال کردن
-
جستوجو در متن
-
یال و دم پرسی
فرهنگ گنجواژه
احوال پرسی (به شوخی).
-
خوش و بِش، () کردن
لهجه و گویش تهرانی
احوال پرسی
-
عیادت
فرهنگ فارسی معین
(عِ یا عَ دَ) [ ع . عیادة ] 1 - (مص ل .) به احوال پرسی بیمار رفتن . 2 - (اِمص .) ملاقات و احوال پرسی .
-
چاق سلامتی
واژهنامه آزاد
حال و احوال کردن/احوال پرسی
-
کفین
واژهنامه آزاد
(ترکی؛ ارومیه) چطوری؟ (احوال پرسی).
-
خوش و بِش
فرهنگ گنجواژه
احوال پرسی. خوش و بِش کردن.