کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احوال آقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حال و احوال
لغتنامه دهخدا
حال و احوال . [ ل ُ اَح ْ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . رجوع به حال شود.
-
احوال و اطوار
فرهنگ گنجواژه
حالت.
-
فال و احوال
فرهنگ گنجواژه
وضعیت.
-
حال و احوال
لهجه و گویش تهرانی
احوالپرسی
-
حال و احوال
فرهنگ گنجواژه
وضع، کیفیت. حال و احوال کردن= سلام و احوالپرسی.
-
تی احوال خوب ایسه؟
واژهنامه آزاد
حالت خوبه؟ احوالت خوبه؟
-
جستوجو در متن
-
خوش ادا
لغتنامه دهخدا
خوش ادا. [ خوَش ْ / خُش ْ اَ ] (ص مرکب ) خوش اطوار. نیکواطوار. خوش احوال . (یادداشت مؤلف ). شیرین حرکات : غمزه اش از من بفرض گر طلبد جان بقرض نیست نگویم که هست وام ستان خوش ادا. آقا شاپوری (از آنندراج ).|| خوش گوشت . مقابل بدادا. (یادداشت مؤلف ).
-
میرزافتحعلی شیرازی
لغتنامه دهخدا
میرزافتحعلی شیرازی . [ ف َ ع َ ی ِ ] (اِخ ) از نستعلیق نویسان طرازاول دوره ٔ قاجاریه ، فرزند آقا محمدجعفر (یا به قول صاحب فارسنامه میرزا بابای درویش ذهبی ) و به فضل و کمال موصوف است . در شعر حجاب تخلص می کرد و به سال 1269 هَ . ق . در شیراز درگذشت و د...
-
سارق عادل
لغتنامه دهخدا
سارق عادل . [ ؟ دِ ] (اِخ ) از امرای قرن هشتم ، وی در مبادی احوال شحنه ٔ دارالسلام بغداد بود. بعد از آن نوکر سلیمان بیگ شد و روز بروز مهم او ترقی می نمودتا در دوره ٔ سلطان اویس بن شیخ حسن ایلکانی از مورخان او را عادل آقا نامیده اند. (حبیب السیر چ خیا...
-
حسین نوری
لغتنامه دهخدا
حسین نوری . [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمدتقی بن محمدعلی نوری مازندرانی محدث رجال شناس معاصر معروف به حاج میرزاحسین نوری در 1254 هَ . ق . / 1838 م . در فومن مازندران متولد گشت و به عراق مهاجرت کرد و در نجف در17 جمادی دوم 1320 هَ . ق . 1902/ م . درگذ...
-
طالقانی
لغتنامه دهخدا
طالقانی . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) از خاندانهای قدیم ایرانی در نجف اند و جد ایشان سید حسن معروف به میرحکیم پسر سیدعبدالحسین است که از شاگردان مجلسی در اصفهان و ابن الوندی در کاظمین بوده است . و شیخ علی حزین (متوفی 1183) و آقا احمد کرمانشاهی بر او تلمذ نم...
-
بهارگاه
لغتنامه دهخدا
بهارگاه . [ ب َ ] (اِ مرکب ) ربیع. (مهذب الاسماء). فصل بهار. مقابل تابستانگاه یا پائیزگاه یا زمستانگاه . (از فرهنگ فارسی معین ) : عاجز شود از اشک و غریو من هر ابر بهارگاه با بختو. رودکی (احوال و اشعار ج 3 ص 1068).و بهارگاه سوی غزنین برویم . (تاریخ بی...
-
حاجی بابا افشار
لغتنامه دهخدا
حاجی بابا افشار. [ اَ ] (اِخ ) یکی از کسانی است که اولین بار برای تحصیل به اروپا رفتند و یکی از علل رفتن برای تحصیل به اروپا این بود که در طی دوره ٔ اول جنگهای ایران و روس عباس میرزا و میرزا بزرگ بزودی دریافتند که با وسائل ساده و ناقص از کار افتاده ا...
-
غفوری طالقانی
لغتنامه دهخدا
غفوری طالقانی . [ غ َ ی ِ ل َ ] (اِخ ) وی شاعر دوره ٔ صفوی است . او رامجموعه ای است که شامل اشعار متقدمان و متوسطان است و ظاهراً آن را در قرن دهم هجری قمری گرد آورده است و منقسم بر ابوابی است در اقسام شعر که به مناسبت مضمون مبوب شده است ، و در اواخر ...
-
بهمنیار
لغتنامه دهخدا
بهمنیار. [ ب َ م َن ْ ] (اِخ ) احمدبن آقا محمدعلی . ادیب و استاد دانشگاه تهران در سال 1262 هَ . ق . در کرمان متولد شد و در سال 1334 هَ . ش . در تهران درگذشت . وی علوم مقدماتی را در کرمان تحصیل کرد و در نهضت مشروطه در عداد آزادی خواهان در آمد و روزنام...