کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احمام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احمام
لغتنامه دهخدا
احمام . [ اِ ] (ع مص )احمام ماء؛ گرم کردن آب . || قضا و تقدیر کردن خدای تعالی چیزی را برای کسی . || نزدیک شدن . || حاضر آمدن . || در اندوه انداختن . || شستن خود را به آب گرم و به آب سرد. || احمام ارض ؛ تب ناک گردیدن زمین . || تب دادن . (منتهی الارب )...
-
واژههای همآوا
-
اهمام
لغتنامه دهخدا
اهمام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ هِم ّ، به معنی پیر فانی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
اهمام
لغتنامه دهخدا
اهمام . [ اِ ] (ع مص ) غمناک کردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (المصادر زوزنی ) (از آنندراج ). اندوه گین گردانیدن . || بی آرام کردن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بی آرام کردن کار کسی را. (آنندراج ). || سخت پیر شدن . (منتهی الارب ) (آ...
-
جستوجو در متن
-
محم
لغتنامه دهخدا
محم . [ م ُ ح ِم م ] (ع ص ) خویشاوند. || نزدیک . || حاضر. || دست رس . || آنک خود را با آب گرم و یا آب سرد می شوید. || کسی که گرفتار تب شده . || آن که در اندوه و رنج افتاده باشد. || مبتلای تب . (ناظم الاطباء). || آن که در زمین تب ناک واقع گردد. || کسی...
-
بیمارغنج
لغتنامه دهخدا
بیمارغنج . [ غ َ ] (ص مرکب ) بیمارناک . (لغت فرس اسدی ). بمعنی بیمارناک و دردمند است یعنی بیشتر اوقات بیمار و رنجور باشد. (برهان ). کسی را گویند که اکثر اوقات بیمار باشد. (جهانگیری ). بیمارناک و دردمند و علیل یعنی کسی که بیشتر اوقات رنجور باشد. (ناظم...