کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احم
معنی
حراست کردن , نيکداشت کردن , نگهداري کردن , حفظ کردن , حمايت کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احم
لغتنامه دهخدا
احم . [ اَ ح َم م ] (ع ص ) تیر ناتراشیده ٔ پیکان نانهاده . || سیاه . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). || مرد سیاه دندان . (مهذب الاسماء). || اسب سیاه . (مهذب الاسماء). || سپید. (از لغات اضداد است ). || کُمَیت اَحم ّ؛ آن که رنگ حُمَّه دارد. (منتهی الارب ...
-
احم
دیکشنری عربی به فارسی
حراست کردن , نيکداشت کردن , نگهداري کردن , حفظ کردن , حمايت کردن
-
واژههای همآوا
-
اهم
فرهنگ واژههای سره
برجسته ترین
-
اهم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'aham[m] ۱. مهمتر؛ اهمیتدارتر.۲. کار سختتر و ضروریتر.
-
اهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ohm] (فیزیک) 'ohm واحد اندازهگیری مقاومت الکتریکی. Δ از نام گئورک اهم فیزیکدان معروف آلمانی (۱۷۸۷ـ۱۸۵۴) گرفته شده.
-
اهم
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ فر. ] (اِ.) واحد مقاومت الکتریکی است .
-
اهم
فرهنگ فارسی معین
(اَ هَ مّ) [ ع . ] (ص تف .) مهم تر، ضرورتر.
-
اهم
لغتنامه دهخدا
اهم . [ اُ ] (اِ) واحد مقاومت الکتریکی مدار است و آن مقاومت ستونی از جیوه است در برابرجریان الکتریسیته با این مشخصات : درجه ٔ حرارت : صفر،ارتفاع : 106/3 سانتی متر، قاعده : یک میلیمتر مربع.
-
اهم
لغتنامه دهخدا
اهم .[ اَ هََم م ] (ع ن تف ) مهمتر. ضرورتر. (ناظم الاطباء). کنایه از مشکل تر و ضرورتر. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). نعت تفضیلی از مهم : الاهم فالاهم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || سخت در اندوه دراندازنده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اَهَم . (ناظم ا...
-
أَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آيا آنها
-
اَهُمْ
لهجه و گویش گنابادی
ahom در گویش گنابادی یعنی هستم ، مانده ام
-
جستوجو در متن
-
ahom
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احم
-
حراست کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احم