کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احقاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احقاد
/'ahqād/
معنی
= حقد
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احقاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حِقد] [قدیمی] 'ahqād = حقد
-
احقاد
لغتنامه دهخدا
احقاد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حِقد. کینه ها : هست او مقراض احقاد و جدال قاطع جنگ دو خصم و قیل و قال .مولوی .
-
احقاد
لغتنامه دهخدا
احقاد. [ اِ ] (ع مص ) بکینه آوردن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). || نیافتن چیزی از معدن بعد از جستن . نایافتن چیزی از معدن . (تاج المصادر).
-
جستوجو در متن
-
حقد
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِمص .) کینه ورزی ، عناد. ج . احقاد، حقود.
-
حقد
لغتنامه دهخدا
حقد. [ ح ِ ] (ع اِ) کینه . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (دهار). غضب ثابت . (اقرب الموارد). ضمد. (تاج المصادر بیهقی ). کین . (منتهی الارب ). اِحنة. غل . هو طلب الانتقام و تحقیقه ؛ ان الغضب اذا لزم کظمه لعجز عن التشفی فی الحال رجع الی الباطن و احتقن ف...
-
مقراض
لغتنامه دهخدا
مقراض . [ م ِ ] (ع اِ) ناخن پیرای . (مهذب الاسماء). گاز. (صراح ). دوکارد. (دهار). گاز و دوکارد، وهما مقراضان . ج ، مقاریض . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). افزار معروف که بدان جامه و کاغذ و امثال آن می برند و آن را در عرف هند کترنی گویند. (آنندراج ...