کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احصاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احصاب
لغتنامه دهخدا
احصاب . [ اِ ] (ع مص ) سنگریزه انداختن : اَحصب الفرس ؛ سنگریزه انداخت اسب بِسُم در رفتن . (منتهی الارب ). || اعراض کردن . (منتهی الارب ). || فراخ سالی یافتن . (زوزنی ). || بابر شدن زمین . (زوزنی ).
-
واژههای همآوا
-
احساب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حَسَب] [قدیمی] 'ahsāb = حَسَب
-
احساب
لغتنامه دهخدا
احساب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حسب . گوهرها. || اقرباء : این مسئله در میان اصحاب واحساب خویش در شوری افکند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
احساب
لغتنامه دهخدا
احساب . [ اِ ] (ع مص ) بر بالش نشاندن . (منتهی الارب ). || سیر خورانیدن . سیر نوشانیدن . (منتهی الارب ). || پسند آمدن . (منتهی الارب ). || دادن آنچه بدان خشنود شود. (منتهی الارب ). خرسند کردن . (تاج المصادر). || بس کردن . || بس شدن . بسنده آمدن . (تا...
-
جستوجو در متن
-
اعراض
لغتنامه دهخدا
اعراض . [ اِ ] (ع مص ) روی گردانیدن از چیزی . (ناظم الاطباء). روی بگردانیدن از چیزی . (منتهی الارب ). روی از چیزی گردانیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). روی بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). روی گردانیدن . (مؤید الفضلاء) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن ...