کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احده
لغتنامه دهخدا
احده . [ اَ ح ِدْ دَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَدید (وصفی ). احداء. رجوع به اَحِدّاء شود.
-
واژههای همآوا
-
عهده
واژگان مترادف و متضاد
۱. تقبل، تعهد، کفالت ۲. ذمه ۳. مسولیت
-
عهده
فرهنگ فارسی معین
(عُ دِ) [ ع . عهدة ] (اِ.) 1 - کفالت ، ضمان . 2 - ذمه . 3 - پیمان .
-
عهده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عهدَة] [قدیمی] 'ohde ۱. ضمان؛ کفالت.۲. تاوان.۳. ذمه.۴. پیمان.
-
عَهْدَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
عهد و پيمانش
-
عهده
واژهنامه آزاد
(حقوقی) تعهد کردن و ضامن شدن. || «ضمان عهده» (ماده 697 قانون مدنی)، در معاملۀ بین فروشنده و خریدار، ضمانتی است که شخص سومی به خریدار می دهد که مطمئن باشد مالی که از فروشنده می گیرد دزدی نیست.
-
جستوجو در متن
-
حدید
لغتنامه دهخدا
حدید. [ ح َ ] (ع ص ) تیز. (دهار) (ادیب نطنزی ) (نصاب ). چیزی که آن را تیز کرده باشند. (غیاث ). تند. بُرنده . نوک تیز. لب تیز. ذرب . ذربة. نافذ. لب تیز. (ادیب نطنزی ) (مهذب الاسماء). تیغ تیز. (زمخشری ). تیز : و لشجره [اَی لشجرالأترج ] شوک حدید. (ابن ...