کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احدار
لغتنامه دهخدا
احدار. [ اِ ] (ع مص ) اِحدار ثوب ؛ ریشه ٔ جامه اندرون کرده دوختن . (منتهی الارب ). || جامه را دامن کردن . || آماس کردن اندام از زخم چوب . (منتهی الارب ). || آماسانیدن (از بسیار زدن ). آماهانیدن . || برتافتن ریشه ٔ جامه چنانکه در گلیمها کنند. || فرودآ...
-
واژههای همآوا
-
اهدار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) 1 - هدر ساختن ، پامال کردن . 2 - مباح کردن خون کسی .
-
اهدار
لغتنامه دهخدا
اهدار. [ اِ ] (ع مص ) باطل کردن خون . (المصادر زوزنی ). رایگان و مباح گردانیدن خون را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باطل و مباح کردن خون را. (آنندراج ). خون باطل کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || باطل کردن حق . (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
آماهانیدن
لغتنامه دهخدا
آماهانیدن . [ دَ ] (مص ) آماسانیدن . توریم . تهبیج . احدار.
-
آماهیدن
لغتنامه دهخدا
آماهیدن . [دَ ] (مص ) آماسیدن . تورم . تهبج . ورم کردن . باد کردن . تَحدر. انتفاخ . (زوزنی ). اجدار. اسمغداد. تسخید. احدار: در قسمی از داءالفیل پای برآماهد و سخت شود.- آماهیدن پی دست چاروا ؛ انتشار.- آماهیدن جراحت ؛ بغی .- آماهیدن مرده ؛ اجفیظاظ.و ...