کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احجاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احجاء
لغتنامه دهخدا
احجاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حَجا. کرانه و سویهای چیزی . || ج ِ حِجی . عقلها. زیرکیها. مقدارها.
-
واژههای همآوا
-
اهجاء
لغتنامه دهخدا
اهجاء. [ اِ ] (ع مص ) بازداشتن شتر را بچرا و فرونشاندن گرسنگی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فرونشاندن گرسنگی را. (آنندراج ). گرسنگی بنشاندن . (تاج المصادر بیهقی ). || گزاردن حق کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ادا کردن حق کسی را. (ناظم الاط...
-
اهجاع
لغتنامه دهخدا
اهجاع . [ اِ ] (ع مص ) تسکین دادن گرسنگی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بخوابانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). خوابانیدن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
حجاء
لغتنامه دهخدا
حجاء. [ ح َ ] (ع اِ) ناحیت . ج ، احجاء. (مهذب الاسماء).
-
حجا
لغتنامه دهخدا
حجا. [ ح ِ ] (ع اِ) عقل . خرد. نهیة. || فطنت . زیرکی . ج ، احجاء.
-
حجا
لغتنامه دهخدا
حجا. [ ح َ ] (ع اِ) کرانه و سوی چیزی . ج ، احجاء. || قبه های آب که از باران پدید آید. کوپله . حباب . نفاخات . (بحر الجواهر). سوار آب . || خوانندگی و ترنم که به آهستگی کنند.حجاء. (منتهی الارب ). زمزمه ٔ مجوس . زمزمه ٔ گبرکان . تحجی . || ناحیت . ج ، اح...
-
حجی
لغتنامه دهخدا
حجی . [ ح ِ جا ] (ع اِ) عقل . زیرکی . (منتهی الارب ). خرد. عقل . لب . نهیة. حِجر : گر در این مکتب ندانی تو هجی همچو احمد پری از نور حجی . مولوی .|| دانش . || مقدار. (منتهی الارب ). اندازه . (ناظم الاطباء). || زمزمه . (منتهی الارب ). زمزمه ٔ زرتشتیان ...