کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احتقان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احتقان
/'ehteqān/
معنی
۱. بند آمدن بول؛ شاشبند شدن.
۲. جمع شدن خون یا مادۀ دیگر در قسمتی از بدن.
۳. [قدیمی] حقنه کردن؛ اماله کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خفگی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احتقان
واژگان مترادف و متضاد
خفگی
-
احتقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (پزشکی) 'ehteqān ۱. بند آمدن بول؛ شاشبند شدن.۲. جمع شدن خون یا مادۀ دیگر در قسمتی از بدن.۳. [قدیمی] حقنه کردن؛ اماله کردن.
-
احتقان
لغتنامه دهخدا
احتقان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درد شکم گرفتن از بندآمدن بول . شاشبند شدن . شاشبند. حبس البول . || احتباس مواد در تن . || بازداشتن . || نگاه داشتن . || احتقنت الروضة؛ اشرفت جوانبها علی سرارها. (منتهی الارب ). || حقنه کردن . اماله کردن . تنقیه کردن . || خ...
-
احتقان
واژهنامه آزاد
(کسر اول و سوم) گرفتگی مخرج بول.
-
احتقان
واژهنامه آزاد
گرفتگی
-
جستوجو در متن
-
خفگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. احتقان، تنگینفس، نفستنگی ۲. اختناق، خفقان
-
hyperemia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشار خون بالا، پرخونی، احتقان، خون انباری
-
قوباء
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) جوش های جلدی که بر اثر برخی امراض عفونی و به علت اختلالات عروقی عصبی تولید می شود. جوش های قوباء بر اثر فشار انگشت محو و پس از رفع فشار مجدداً هویدا می گردند. علت پیدایش قوباء را بیشتر به علت احتقان عروق جلدی می دانند.
-
شاشبند شدن
لغتنامه دهخدا
شاشبند شدن . [ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بند آمدن بول در مثانه و راه بیرون شدن نیافتن . به بیماریی مبتلا شدن که بول در مثانه بماند و بیرون نتواند آمدن . مبتلا به حبس بول گشتن . اُسر. احتقان . احتباس بول و رجوع به شاشبند شود.
-
سته
لغتنامه دهخدا
سته .[ س ِت ْ ت َ / ت ِ ] (از ع ، عدد، ص ، اِ) شش . (غیاث ).- سته ٔ ضروریه ؛ و این سبب ها شش جنس است و هر شش ضرورات است و مردم بی آن نتوانند بودن ، و طبیبان آن را الاسباب الستة العامیه گویند و آن شش ، یکی هواست ، یکی چیزهای خوردنی و آشامیدنی و یکی خ...
-
حبس البول
لغتنامه دهخدا
حبس البول . [ ح َ سُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) اُسر. شاشبند. شاشبندی . احتباس بول . احتقان . عسرالبول . در علاج آن در قرابادین آمده است : انیسون ، تخم کرفس از هر یک سه درم ، قندسفید چهار درم همه را کوفته و بیخته کفه زنند (یعنی کفلمه کنند) و نیم پیاله حلی...
-
حقنة
لغتنامه دهخدا
حقنة. [ ح ُ ن َ ] (ع مص ) فروبردن مایعی از مخرج زیرین به معده تا سده ها و بادها بگشاید. با دستور یعنی محقنه از فروسوی مایعی را به معده درآوردن . احتقان . تنقیه کردن . اماله کردن . || (اِ) داروی ریختنی با محقنه . هر دوا که بیمار را از زیر دهند. (اقرب ...
-
محتقن
لغتنامه دهخدا
محتقن . [ م ُ ت َ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتقان . بازدارنده و نگاهدارنده . (از منتهی الارب ). || کسی که گرفتار حبس البول شده باشد. (ناظم الاطباء). بیمار حقنه گیرنده از بند شدن بول . (از منتهی الارب ). || جمعشونده . گردآینده (شیر، خون ). || در اصطل...
-
احتباس
لغتنامه دهخدا
احتباس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) واداشته شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). بازداشته شدن .- احتباس بول ؛ بازایستادن بول .شاشبند. اُسر. || واداشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر). بازداشتن . || خسیس و ناکس شمردن . || بخل کردن . (غیاث ). || بند گردیدن . || در زندان شد...