کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احتفل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احتفل
معنی
جشن گرفتن , عيدگرفتن , ايين (جشن ياعيدي را) نگاه داشتن , تقديس کردن , تجليل کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احتفل
دیکشنری عربی به فارسی
جشن گرفتن , عيدگرفتن , ايين (جشن ياعيدي را) نگاه داشتن , تقديس کردن , تجليل کردن
-
جستوجو در متن
-
عیدگرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
احتفل
-
ایین (جشن یاعیدی را) نگاه داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
احتفل
-
جشن گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
احتفل , احي , عيد , مهرجان
-
تقدیس کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احتفل , بارک , قدس
-
تجلیل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احتفل , ارفع , عظم , مجد
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیرویه بن شهردار در تاریخ همدان آورده است که احمدبن حسین بن یحیی بن سعیدبن بشر ابوالفضل ملقب ...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن قاسم بن عیذون بن هارون بن عیسی بن محمدبن سلمان مکنی به ابوعلی قالی . صاحب امالی . از ائمه ٔ لغت و اساتید نحاتست . در فن اعراب بر آیین بصریین میرفت . نیای بزرگ وی سلمان از موالی عبدالمل»بن مروان بود. در طبقات سیوطی از طبقات...