کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احتساب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احتساب
/'ehtesāb/
معنی
۱. حساب کردن؛ شمردن.
۲. بهشمار آوردن.
۳. گمان کردن.
۴. [قدیمی] آزمودن.
۵. [قدیمی] اکتفا کردن.
۶. [قدیمی] نهی کردن از آنچه در شرع ممنوع باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. شمارش، محاسبه
۲. لحاظ
برابر فارسی
بشمار آوردن، شمردن
فعل
بن گذشته: احتساب کرد
بن حال: احتساب کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احتساب
واژگان مترادف و متضاد
۱. شمارش، محاسبه ۲. لحاظ
-
احتساب
فرهنگ واژههای سره
بشمار آوردن، شمردن
-
احتساب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehtesāb ۱. حساب کردن؛ شمردن.۲. بهشمار آوردن.۳. گمان کردن.۴. [قدیمی] آزمودن.۵. [قدیمی] اکتفا کردن.۶. [قدیمی] نهی کردن از آنچه در شرع ممنوع باشد.
-
احتساب
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - شمردن ، حساب کردن . 2 - نهی کردن از کارهایی که در شرع ممنوع باشد.
-
احتساب
لغتنامه دهخدا
احتساب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شماره کردن و آزمودن . (منتهی الارب ). بشمار آوردن . (زوزنی ). حساب کردن . || مزد و ثواب چشم داشتن . (منتهی الارب ). مزد بیوسیدن . (تاج المصادر). مزد چشم داشتن . کاری از بهر مزد کردن : و بتطهیر آن مواضع از خبث و نکد ایشان ،...
-
جستوجو در متن
-
unpollutedly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون احتساب
-
counting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
با احتساب، حساب
-
شمارش
واژگان مترادف و متضاد
احتساب، حساب، محاسبه
-
numerations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شماره گذاری ها، شمارش، احتساب
-
numeration
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شماره گذاری، شمارش، احتساب
-
flat fare
کرایۀ ثابت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نرخ حمل مسافر بدون احتساب فاصله یا زمان یا مسیر
-
prefiguration
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشفرض، تصور قبلی، پیش بینی، احتساب قبلی
-
محاسبه
واژگان مترادف و متضاد
۱. احتساب، ارزیابی، حسابداری، شمارش ۲. حساب کردن، شمردن
-
zero fuel weight, actual zero fuel weight
وزن بدون سوخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] حداکثر وزن هواگَرد در هنگام برخاستن بدون احتساب وزن سوخت قابلمصرف