کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احترام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احترام
/'ehterām/
معنی
۱. رفتاری که نشاندهندۀ بزرگداشت و گرامی داشتن کسی است.
۲. حرمت داشتن؛ گرامی بودن.
〈 احترامات فائقه: احترامات بیشتر و بهتر. Δ معمولاً در ذیل نامهها نوشته میشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آبرو، اعتبار، اعزاز، اکرام، بزرگداشت، پاس، تجلیل، تعظیم، تکریم، توقیر، حرمت، رعایت، عز، عزت، کرنش ≠ احتقار، خوارداشت
برابر فارسی
پاس، ارج، سنایش، بزرگداری، بزرگداشت، شکوهیدن،آزرمیدن
فعل
بن گذشته: احترام کرد
بن حال: احترام کن
دیکشنری
deference, dignity, esteem, regard, respect, veneration
-
جستوجوی دقیق
-
احترام
فرهنگ نامها
(تلفظ: ehterām) (عربی) حرمت داشتن، محترم بودن؛ حرمت، پاس، بزرگداشت؛ رفتار و گفتاری که نشان دهندهی بزرگداشت و اهمیت دادن به کسی یا چیزی است .
-
احترام
واژگان مترادف و متضاد
آبرو، اعتبار، اعزاز، اکرام، بزرگداشت، پاس، تجلیل، تعظیم، تکریم، توقیر، حرمت، رعایت، عز، عزت، کرنش ≠ احتقار، خوارداشت
-
احترام
فرهنگ واژههای سره
پاس، ارج، سنایش، بزرگداری، بزرگداشت، شکوهیدن،آزرمیدن
-
احترام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehterām ۱. رفتاری که نشاندهندۀ بزرگداشت و گرامی داشتن کسی است.۲. حرمت داشتن؛ گرامی بودن.〈 احترامات فائقه: احترامات بیشتر و بهتر. Δ معمولاً در ذیل نامهها نوشته میشود.
-
احترام
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) حرمت گذاشتن ، بزرگ داشتن . 2 - (اِمص .) حرمت ، بزرگداشت .
-
احترام
لغتنامه دهخدا
احترام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حرمت داشتن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (تاج المصادر). بزرگ داشتن . بزرگ داشت . پاس . توقیر. حرمت : او را به اکرام و احترام تمام به هرات آوردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). پدر او را از هرات بحضرت آوردند و بنظر احترام ملاحظه فرمو...
-
احترام
دیکشنری عربی به فارسی
قدر , اعتبار , اقدام , رعايت ارزش , نظر , شهرت , ارجمندشمردن , لا يق دانستن , محترم شمردم , رابطه , نسبت , رجوع , مراجعه , احترام , ملا حظه , احترام گذاشتن به , محترم داشتن , بزرگداشت , بزرگداشتن
-
احترام
دیکشنری فارسی به عربی
احترام , اعتبار , تحية , تقدير , شرف , وقر
-
احترام
واژهنامه آزاد
بزرگ داشتن،محترم
-
واژههای مشابه
-
احترام گذاشتن
فرهنگ واژههای سره
پاسداشتن، ارج نهادن، سناییدن
-
به احترام
فرهنگ واژههای سره
به پاس
-
مورد احترام
فرهنگ واژههای سره
ارجمند
-
هتک احترام
لغتنامه دهخدا
هتک احترام . [ هََ ک ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به هتک حرمت شود.
-
احترام کننده
دیکشنری فارسی به عربی
تحية