کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احتراس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احتراس
/'ehterās/
معنی
۱. خود را حفظ و نگهداری کردن.
۲. (ادبی) در بدیع، نوعی اطناب که در آن گوینده کسی یا جمعی را از حرف خود مستثنا کند، یا برای رفع اعتراض عبارتی بیاورد، مثلاً هنگام بیان بیماری بگوید: «دور از جان شما».
۳. نگهبانی؛ حراست.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حراست، محافظت، مراقبت، نگهداری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احتراس
واژگان مترادف و متضاد
حراست، محافظت، مراقبت، نگهداری
-
احتراس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ehterās ۱. خود را حفظ و نگهداری کردن.۲. (ادبی) در بدیع، نوعی اطناب که در آن گوینده کسی یا جمعی را از حرف خود مستثنا کند، یا برای رفع اعتراض عبارتی بیاورد، مثلاً هنگام بیان بیماری بگوید: «دور از جان شما».۳. نگهبانی؛ حرا...
-
احتراس
فرهنگ فارسی معین
( اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) خود را حفظ کردن .
-
احتراس
لغتنامه دهخدا
احتراس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خود راپاس داشتن . (منتهی الارب ). خویشتن را از چیزی نگاه داشتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). تحرّس . (زوزنی ). احتفاظ. خویشتن داری : بشرایط تحفّظ و تیقّظ قیام ننمود و ازدقایق احتراز و احتراس غافل شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). ||...
-
احتراس
دیکشنری عربی به فارسی
احتياط , اقدام احتياطي
-
واژههای مشابه
-
اِحْتِراسٌ
دیکشنری عربی به فارسی
احتياط , هوشياري , مواظب بودن , مراقب بودن , کياست
-
واژههای همآوا
-
احتراث
لغتنامه دهخدا
احتراث . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کشت کردن . (حبیش تفلیسی ) (تاج المصادر). حَرْث . کشاورزی کردن . کشاورزی . || کسب کردن . (تاج المصادر). ورزیدن .
-
احتراص
لغتنامه دهخدا
احتراص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آزمند شدن . || کوشش کردن .
-
جستوجو در متن
-
اقدام احتیاطی
دیکشنری فارسی به عربی
احتراس
-
کیاست
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتِراسٌ
-
احتیاط
دیکشنری فارسی به عربی
احتراس , احتياطي , تدبر , تقدير , حجز , حذر , حيطة ، اِحْتِراسٌ
-
مراقب بودن
دیکشنری فارسی به عربی
عقل ، اِحْتِراسٌ