کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احتراز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احتراز
/'ehterāz/
معنی
۱. دوری کردن از کسی یا چیزی؛ پرهیز کردن.
۲. [قدیمی] ملاحظه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ابا، اجتناب، امساک، پرهیز، تحاشی، تحرز، تحفظ، حذر، حزم، خویشتنداری، دوری، کنارهجویی، گریز
برابر فارسی
پرهیز کردن
فعل
بن گذشته: احتراز کرد
بن حال: احتراز کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احتراز
واژگان مترادف و متضاد
ابا، اجتناب، امساک، پرهیز، تحاشی، تحرز، تحفظ، حذر، حزم، خویشتنداری، دوری، کنارهجویی، گریز
-
احتراز
فرهنگ واژههای سره
پرهیز کردن
-
احتراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehterāz ۱. دوری کردن از کسی یا چیزی؛ پرهیز کردن.۲. [قدیمی] ملاحظه.
-
احتراز
فرهنگ فارسی معین
( اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) پرهیز کردن ، دوری نمودن . 2 - (اِمص .) خویشتن داری ، پرهیز.
-
احتراز
لغتنامه دهخدا
احتراز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پرهیز کردن . پرهیزیدن . خویشتن را از چیزی نگاه داشتن . (زوزنی ). تحرّز. اجتناب . تحفظ. دوری جستن . خویشتن رابگوشه داشتن . خویشتن داری . گریز. پرهیز : بحجت نگه کن که در دین و دنیاچگونه است از این ناکسان احترازش . ناصرخسرو.کن...
-
احتراز
دیکشنری فارسی به عربی
تجنب
-
واژههای مشابه
-
احتراز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
امتنع عنه , تجنب
-
ایین احتراز از جنگ
دیکشنری فارسی به عربی
مبدا السلام
-
جستوجو در متن
-
تحرز
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجتناب، احتراز، امتناع، امساک، پرهیز، خویشتنداری، دوری ۲. اجتناب کردن، احتراز کردن، پرهیز کردن، دوریجستن، دوری گزیدن
-
تجنب
دیکشنری عربی به فارسی
دوري کردن از , احتراز کردن , اجتناب کردن , طفره رفتن از , الغاء کردن , موقوف کردن , پرهيز , اجتناب , کناره گيري , احتراز , طفره
-
avoidances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجتناب، احتراز، طفره، کناره گیری، طفره روی
-
ساسان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از بربری] ‹ساسی› sāsān کسی که از ملک و مال احتراز کند؛ فقیر؛ درویش.
-
avoidance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجتناب، احتراز، طفره، کناره گیری، طفره روی