کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احامرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احامرة
لغتنامه دهخدا
احامرة. [ اَ م ِ رَ ] (اِخ ) آبی است ازآن بنی نصربن معاویة. || گفته اند شهرکی است بنی شاش را. (معجم البلدان ). || در بصره مسجدی است که عامه آن را مسجدالاحامرة گویند و آن غلط است و صحیح مسجدالحامرة است . (معجم البلدان ).
-
احامرة
لغتنامه دهخدا
احامرة. [ اَ م ِ رَ ] (اِخ ) قومی از عجم که به بصره فرودآمدند. قومی از عجم که به کوفه ساکن شدند.
-
احامرة
لغتنامه دهخدا
احامرة. [ اَ م ِ رَ ] (ع اِ) گوشت و می و خلوق که بوی خوش باشد. (منتهی الارب ).
-
احامرة
لغتنامه دهخدا
احامرة. [ اُ م ِ رَ ] (ع اِ) مغاک در سنگ که آب در آن گرد آید. (منتهی الارب ).
-
احامرة
لغتنامه دهخدا
احامرة.[ اُ م ِ رَ ] (اِخ ) رَدهه ای است در حمی ضریه و معروف است . (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
اساورة
لغتنامه دهخدا
اساورة. [ اَ وِ رَ ] (ع اِ) ج ِ اُسوار و اَسْوِرة. جج ِ سِوار. یاره ها. دست برنجنها. || سواران فرس . سواران و اسپان . (آنندراج ): همه جهان را عمارت کرد واساوره را دستینهای زر در دست راست کرد بر سبیل اکرام و همتی بلند که داشت . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ...
-
حامرة
لغتنامه دهخدا
حامرة. [ م ِ رَ ] (اِخ ) (مسجد...) در بصره است و از آنروی آنرا بدین نام خوانند که وقتی حتات مجاشعی از آنجا بگذشت و خرانی را با خربندگان بدید و گفت : ما هذه الحامرة؟ و هذا مثل قولهم الحبةتحت البارقة که مراد از آن شمشیرهاست و منظور برانگیختن بجنگ است و...
-
خضارمه
لغتنامه دهخدا
خضارمه . [ خ َ رِ م َ ] (اِخ ) خضرمی . قومی از مردم ایران را گویند که در اوایل اسلام هجرت کرده ، سکونت شام را اختیار نمودند و آنان که سکونت بصره را اختیار کردند اساورة و آنانکه سکونت کوفه را برگزیدند احامره و کسانی که سکونت الجزیره را قبول نمودند جرا...