کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احاسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
احاسن
/'āhāsen/
معنی
زیبا و خوب. Δ در فارسی بهصورت مفرد به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
احاسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمعِ اَحسَن] [قدیمی] 'āhāsen زیبا و خوب. Δ در فارسی بهصورت مفرد به کار میرود.
-
احاسن
لغتنامه دهخدا
احاسن . [ اَ س ِ ] (اِخ ) کوههائی است قرب احسن بین ضریه و یمامة. و ابوزیاد گفته احاسن از کوههای بنی عمروبن کلاب است . (معجم البلدان ).
-
احاسن
لغتنامه دهخدا
احاسن . [ اَ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَحسن .- احاسن قوم ؛ خوبان آن . نیکان آن .
-
جستوجو در متن
-
رخجی
لغتنامه دهخدا
رخجی . [ رُخ ْ خ َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن حسین . او راست : احاسن المحاسن ، چ 1301 هَ . ق . (از معجم المطبوعات ج 1).
-
احسن
لغتنامه دهخدا
احسن . [ اَ س َ ] (اِخ ) قریه ای است بین یمامه و حمی ضریة که معدن الأحسن نیز گویند و آن بنی ابی بکربن کلاب راست ودر آنجا حصنی و معدن زری است و در سمت راست راه یمامه است و کوههائی در آنجاست به نام أحاسِن . نوفلی گوید: ضریّه دو کوه دارد یکی را وَسط و...
-
احسن
لغتنامه دهخدا
احسن . [ اَ س َ ] (ع ن تف ) نیکوتر. بهتر. اعلی . احمد. اولی . اصلح . ج ، اَحاسِن : تبارک اﷲ احسن الخالقین . (قرآن 14/23).در شعر مپیچ و در فن اوچون اکذب اوست احسن او. نظامی .از برای وی احمد انواع منایا و احسن اقسام روایا (؟) مقدّر ساخت . (ترجمه ٔ تاری...
-
جزائری
لغتنامه دهخدا
جزائری . [ ج َءِ ] (اِخ ) محمدبن محمد المبارک . او راست : 1 - ابهی مقامة فی المفاخرة بین الغربة و الاقامة. 2 - بهجة الرائح و الغادی فی احاسن محاسن الوادی . در محاسن صحرای دمشق . 3 - غریب الانبا فی مناظرة الارض و السما. 4 - لوعةالضمائر و دمعةالناظر فی...
-
ابوطاهر
لغتنامه دهخدا
ابوطاهر. [ اَ هَِ ] (اِخ ) محمدبن یعقوب بن محمدبن یعقوب بن ابراهیم بن عمربن ابی بکربن محمودبن ادریس بن فضل اﷲبن الشیخ ابی اسحاق ابراهیم بن علی بن یوسف قاضی القضاة مجدالدین الصدیقی الفیروزآبادی الشیرازی اللغوی ، مؤلف کتاب قاموس المحیط و القابوس الوسی...
-
ثعالبی
لغتنامه دهخدا
ثعالبی . [ ث َ ل ِ ] (اِخ ) علامه ابومنصور عبدالملک بن محمدبن اسماعیل نیشابوری (350 - 429 هَ . ق .). از آنرو وی را ثعالبی گویندکه از پوستهای روباه پوستین کردی . ابن خلکان گوید: قال ابن بسام صاحب ذخیره ٔ فی حقه کان فی وقته راعی تلعات العلم و جامع اشتا...