کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
عجیر
لغتنامه دهخدا
عجیر. [ ع َ ] (ع ص ) من الرجال و الخیل الذی لایولد. (اقرب الموارد). نامرد از مردم و اسب . (از منتهی الارب ).
-
اَجیر
لهجه و گویش گنابادی
ajir در گویش گنابادی یعنی سرحال شدن پس از بیدار شدن از خواب ، سرحال شدن و یافتن خود بعد از بی حالی و غم
-
جستوجو در متن
-
ﭐسْتَأْجَرْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
اجير کردي
-
waging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
در حال انجام، حمل کردن، اجیر کردن
-
waged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انجام شد، حمل کردن، اجیر کردن
-
hireling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استخدام، مزدور، اجیر، خود فروش
-
feeing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه کردن، اجاره کردن، دستمزد دادن به، اجیر کردن
-
تَسْتَرْضِعُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
که کسي را براي شير دادن اجير کنيد - که دايه بگيريد
-
جیرهخوار
واژگان مترادف و متضاد
اجیر، حقوقبگیر، مزدور ≠ جیرهده، مخدوم
-
مرتزق
دیکشنری عربی به فارسی
سرباز مزدور , ادم اجير , پولکي
-
hiring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استخدام، کرایه دادن، استخدام کردن، اجیر کردن، کرایه کردن
-
خودفروخته
واژگان مترادف و متضاد
اجیر، اجیرهخوار، حقوقبگیر، مزدور ≠ متعهد، مسئول
-
مزدبگیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجیر، جیرهخوار، مزدور ۲. حقوقبگیر، مزدگیر
-
مشاهرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اجرتماهیانه، حقوق، شهریه، مشاهره ۲. اجیر کردن