کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجنبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اجنبی
/'ajnabi/
معنی
۱. بیگانه؛ غریب.
۲. اهل یک کشور دیگر.
۳. کشور بیگانه.
۴. نامحرم.
۵. [قدیمی] نامربوط؛ بیارتباط.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیگانه، خارجی
۲. غریب، غریبه، غیر ≠ آشنا، خودی
برابر فارسی
بیگانه
دیکشنری
alien, foreigner, strange, stranger
-
جستوجوی دقیق
-
اجنبی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیگانه، خارجی ۲. غریب، غریبه، غیر ≠ آشنا، خودی
-
اجنبی
فرهنگ واژههای سره
بیگانه
-
اجنبی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: اجنبیّ] 'ajnabi ۱. بیگانه؛ غریب.۲. اهل یک کشور دیگر.۳. کشور بیگانه.۴. نامحرم.۵. [قدیمی] نامربوط؛ بیارتباط.
-
اجنبی
فرهنگ فارسی معین
( اَ نَ) (ص .) 1 - بیگانه ، غریب . 2 - نا - فرمان .
-
اجنبی
لغتنامه دهخدا
اجنبی . [ اَ ن َ بی ی ] (ع ص نسبی ) بیگانه . (دستور). غریب : چون ز من مهتر آمد اجنبئی خیره اکنون زنخ چه جنبانم . مسعودسعد.اشتر میان ما اجنبی است . (کلیله و دمنه ). در این مقام این شتر اجنبی است . (کلیله و دمنه ).|| نافرمان . || (اصطلاح فقه ) شخصی غیر...
-
اجنبی
دیکشنری فارسی به عربی
اجنبي , بربري
-
واژههای مشابه
-
اجنبي
دیکشنری عربی به فارسی
بيگانه , خارجي , مخالف , مغاير , ناسازگار , غريبه بودن , ناسازگار بودن , اجنبي , غريبه , نامناسب
-
أجْنَبي
دیکشنری عربی به فارسی
بيگانه , خارجي , غير بومي , غريب , تبعه بيگانه
-
اجنبی پرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] 'ajnabiparast بیگانهپرست.
-
اجنبی پرست
لغتنامه دهخدا
اجنبی پرست . [ اَ ن َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) بیگانه پرست . خارجی پرست .
-
اجنبی پرستی
لغتنامه دهخدا
اجنبی پرستی . [ اَن َ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) بیگانه دوستی . خارجی پرستی .
-
استثمار أجنبى
دیکشنری عربی به فارسی
سرمايه گذارى خارجى
-
خودی و اجنبی
فرهنگ گنجواژه
خود و غیر خود.