کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجرع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجرع
لغتنامه دهخدا
اجرع . [ اَ رَ ] (ع ص ) ریگ هموار نیکونبات آسان گذار. || زمین درشت که بریگ ماند. || ریگ توده که هیچ نروید بر وی و یا ریگ توده که یک جانب گیاه و یک جانب سنگریزه دارد. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
اجرا
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادا، ارتکاب، اعمال، انجام، ایفا ۲. بهجریانانداختن، بهکاربستن
-
اجرا
فرهنگ واژههای سره
روانه، انجام، کارگزار
-
اجرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اجراء] 'ejrā ۱. روا کردن امری؛ عمل کردن کاری طبق برنامۀ قبلی.۲. [قدیمی] راندن.۳. [قدیمی] جاری کردن آب؛ روان ساختن.۴. (اسم) [قدیمی] مقرری سالیانه به مٲموران دیوان و سپاهیان.
-
اجرا
لغتنامه دهخدا
اجرا. [ اَ ] (ع اِ) بهرِ. برای ِ: فعلت ُ ذلک من اَجراک َ؛ کردم این کار را ازبهر تو. (منتهی الارب ).
-
اجرا
لغتنامه دهخدا
اجرا. [ اَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از جریان . روان تر: اَجرا من السیل تحت اللیل .
-
اجرا
لغتنامه دهخدا
اجرا. [ اِ ] (از ع ، اِ) اِجْراء. اجری . جری . راتبه . وظیفه . مرسوم . ادرار. و امروز جیره گویند. (حواشی چهارمقاله ص 4). و از آن راتبه و مستمری جنسی خواهند مقابل مواجب ، که معنی راتبه و مستمری نقدی دهد و آن جنس بوده بر خلاف جامگی که نقد بوده است : پس...