کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجرت المثل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اجرت المثل
/'ojratolmesl/
معنی
اجارهبهایی که پس از تمام شدن مدت اجاره از روی میزان اجارۀ نظایر آن معیّن میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجرت المثل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اجرةالمثل] (حقوق) 'ojratolmesl اجارهبهایی که پس از تمام شدن مدت اجاره از روی میزان اجارۀ نظایر آن معیّن میشود.
-
اجرت المثل
واژهنامه آزاد
بها و مالی که جهت استفاده نامشخص از یک دارایی پرداخت می شود
-
واژههای مشابه
-
اجرت المسمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اجرةالمسمّیٰ] (حقوق) 'ojratolmosammā اجارهبهای معیّنشده در اجارهنامه.
-
اجرت و دستمزد
فرهنگ گنجواژه
مزد.
-
پول و اجرت
فرهنگ گنجواژه
دستمزد.
-
واژههای همآوا
-
اجرةالمثل
لغتنامه دهخدا
اجرةالمثل . [ اُ رَ تُل ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به اجرةالمثل در کلمه ٔ اجرت شود.
-
جستوجو در متن
-
جعالة
لغتنامه دهخدا
جعالة. [ ج ِ / ج َ / ج ُ ل َ ] (ع اِ) جعالت . رجوع به همین ماده شود. جعاله در قانون مدنی :ماده ٔ 561 - جعاله عبارت است از التزام شخصی به اداء اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از این که طرف معین باشد یا غیر معین .ماده ٔ 562 - در جعاله ملتزم را جاعل طرف را...
-
مساقات
لغتنامه دهخدا
مساقات . [ م ُ ] (ع مص ، اِمص ) مساقاة. بهم آب کشیدن و یکدیگر را آب دادن . (تاج المصادر بیهقی ) : از بام تا شام در مقاسات لباس بأس و مساقات جام حمام بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 265). و رجوع به مساقاة شود. || در اصطلاح فقهی و قانون مدنی ایران ، مزد...
-
وکالت
لغتنامه دهخدا
وکالت . [ وَ / وِ ل َ ] (ع اِمص ) وکالة. || نیابت . خلافت . جانشینی .- وکالت دیوان (اعلی ) ؛ مقامی عالی در عهد صفویه که مرادف نیابت سلطنت بود. (فرهنگ فارسی معین از زندگی شاه عباس کبیر ج 1 ص 21). توضیح اینکه محمد قزوینی (یادداشتها 6:7) آن را به معنی «...
-
مثل
لغتنامه دهخدا
مثل . [ م ِ ] (ع اِ) مانند. (دهار) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ).شبه و نظیر و مانند. قوله تعالی : لیس کمثله شی ٔ ؛ ای لیس کصفة تعریفه شی ٔ و گفته اند مثل بر سه وجه استعمال می شود: به معنی تشبیه و به معنی نفس شی ٔ و ذات آن و به معنی زائده...
-
حج
لغتنامه دهخدا
حج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). قصد کردن . (ترجمان القرآن ). || تردد. آمدوشد کردن با کسی . بسیار آمدورفت کر...