کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عجرة
لغتنامه دهخدا
عجرة. [ع ُ رَ ] (اِخ ) والد کعب صحابی است . (منتهی الارب ).
-
اجرة
لغتنامه دهخدا
اجرة. [ اَ ج ِرْ رَ ] (ع اِ) ج ِ جَریر.
-
اجرة
لغتنامه دهخدا
اجرة. [ اُ رَ ] (ع اِ) اُجْرَت . رجوع به اُجرت شود.
-
جستوجو در متن
-
اجرة
لغتنامه دهخدا
اجرة. [ اُ رَ ] (ع اِ) اُجْرَت . رجوع به اُجرت شود.
-
مزد دادن
واژگان مترادف و متضاد
پاداش دادن، اجرت دادن
-
مُز
لهجه و گویش بختیاری
moz مزد، اُجرت.
-
مزدگیر
لغتنامه دهخدا
مزدگیر. [ م ُ ] (نف مرکب ) مزد گیرنده . گیرنده ٔ پاداش و اجرت . که در برابر انجام کاری پاداش و مزد گیرد. اجرت گیرنده . پاداش گیرنده . دریافت کننده ٔ اجرت .
-
دسترنج
واژگان مترادف و متضاد
اجرت، پاداش، حقالعمل، مزد
-
دستمزد
واژگان مترادف و متضاد
اجر، اجرت، حقالزحمه، ، حقالقدم
-
کارمزد
واژگان مترادف و متضاد
اجر، اجرت، حقالعمل، مزد
-
کارمزد
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِمر.) اجرت ، حق العمل .
-
مشاهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مشاهَرَة] [قدیمی] mošāhere اجرت ماهیانه؛ شهریه.
-
جعاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جَعالَة و جُعالة و جِعالة] [قدیمی] je(o)'āle اجرت عامل؛ حقالعمل؛ مزد.
-
حقالزحمه
واژگان مترادف و متضاد
اجر، اجرت، حقوق، مزد، حقالقدم
-
پایمزد
واژگان مترادف و متضاد
اجرت، حقالقدم، حقالعمل، مزد، مزدکار