کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجتماع رنگین پوستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اِجْتِماعُ
دیکشنری عربی به فارسی
جلسه , نشست , همايش , گردهمايي , اجلاسيه , اجلاس , کنفرانس , سمينار , اجتماع , تجمع , ميتينگ
-
community control
نظارت اجتماع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] نظارتی که اجتماع و افراد آن در قالب سازوکارهای ساختاری بهصورت خودآگاه یا ناخودآگاه بر خود اعمال میکنند
-
community action
کنش اجتماع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] کنش هدفمند اجتماع برای احقاق حقوق یا مقابله با تهدیدهایی که علیه آن صورت میگیرد
-
moral community
اجتماع اخلاقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] اجتماعی که براساس دو مولفۀ یکپارچگی اجتماعی و یکپارچگی اخلاقی شکل میگیرد، مانند یک فرقۀ مذهبی یا یک واحد نظامی در دوران معاصر
-
community studies
اجتماعپژوهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] مطالعاتی که محور آن شناخت و تحلیل مسائل و روابط درونی یک اجتماع یا چگونگی تعامل آن با دیگر اجتماعهاست
-
disclimax community
اجتماع دگراوج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اجتماع گیاهی پایداری که در نتیجۀ فعالیتهای انسانی پدید آمده است
-
rural community
اجتماع روستایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] اجتماعی مستقر در یک منطقۀ روستایی که روابط خود را عمدتاً براساس ارزشهای سنتی تنظیم میکند
-
communitarianism
اجتماعگرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] اولویت و امتیاز قائل شدن در برقراری روابط اجتماعی با افراد اجتماع خود
-
community survey
پیمایش اجتماع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] مطالعهای پیمایشی که در یک اجتماع یا بهصورت تطبیقی در چند اجتماع صورت میگیرد
-
community relations
روابط اجتماع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] روابط میان اعضای یک اجتماع یا چند اجتماع در یک مقطع زمانی خاص و در یک عرصۀ جغرافیایی معین
-
طبقات اجتماع
لغتنامه دهخدا
طبقات اجتماع . [ طَ ب َ ت ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم متفاوتند. مقریزی در رساله ٔ اغاثةالامة بکشف الغمة طبقات اجتماع را بدینسان تقسیم کرده است : 1 - اهل دولت . 2 - توانگران ، از قبیل بازرگانان و منع...
-
إجتماع السلطات
دیکشنری عربی به فارسی
ديدار مقامات
-
اِجْتِماعٌ تَوْجيهي
دیکشنری عربی به فارسی
جلسه توجيهي , جلسه راهنمايي , گردهمايي توجيهي , نشست توجيهي
-
اِجْتِماعٌ خِتامي
دیکشنری عربی به فارسی
نشست پاياني , جلسه پاياني , آخرين نشست , اختتاميه
-
اِجْتِماعٌ دِبْلوماسي
دیکشنری عربی به فارسی
نشست سياسي , جلسه ي سياسي , ميتينگ سياسي (ديپلماتيک)