کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجتماعی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
social capital
سرمایۀ اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] گونهای از روابط میان افراد در قالبهای فردی و اجتماعی که تأثیر بسیار زیادی بر دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی دارد
-
social health
سلامت اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] توانایی فرد در ایجاد ارتباط با محیط اجتماعی
-
social status
پایگاه اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] موقعیت و مرتبۀ فرد یا گروه در ساختار اجتماعی
-
social sciences
علوم اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] شاخههایی از علوم انسانی که با شناخت کنش یا ذهنیت اجتماعی انسان و پیامدهای آن سروکار دارند
-
روانشناسی اجتماعی
لغتنامه دهخدا
روانشناسی اجتماعی . [ رَ ش ِ ی ِ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مطالعه ٔ رفتار از لحاظ رابطه ٔ ظاهری یا باطنی آن با رفتار دیگران است ، یا چنانکه کلاین برگ می نویسد: «روانشناسی اجتماعی مطالعه ٔ فعالیتهای فرد است ، لیکن فعالیتهایی که از فعالیتهای افر...
-
social adaptation
انطباق اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] سازگاری با ضرورتها و محدودیتها و آداب و رسوم اجتماعی
-
social minority
اقلیت اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] گروهی اجتماعی که به دلایل نژادی یا جنسیتی یا اقتصادی یا مرامی یا اخلاقی دارای چشماندازهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی متفاوت با کلیت جامعهای است که در آن زندگی میکنند
-
social marketing
بازاریابی اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] بهرهگیری نظاممند از روشهای بازاریابی و دیگر فنون و مفاهیم در برنامهریزی برای دستیابی به اهداف رفتاری خاص و تأمین مصلحت عمومی یا مصلحت یک گروه اجتماعی ویژه
-
موقعیت اجتماعی
دیکشنری فارسی به عربی
محطة
-
نظام اجتماعی
دیکشنری فارسی به عربی
مجتمع
-
انضباط اجتماعی
واژهنامه آزاد
نظم دراجتماع یعنی درمردم. نظم اجتماعی مبین توقع های اساسی زندگی اجتماعی است. هر جامعه با هرنوع اعتقادها، سنت ها، گرایش های سیاسی و با هر سیستم حکومتی نیازمند داشتن نظم و ترتیب خاص برای اداره خود است. حتی جوامع اولیه انسان ها دارای نظم اجتماعی بوده اس...
-
community care
مراقبت دروناجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] مراقبتی اجتماعی که عمدتاً شامل حال سالخوردگان و کودکان و بیماران و دیگر افرادی میشود که دچار نوعی ناتوانی و شکنندگی اجتماعی هستند
-
social attributes setting
ویژگیهای اجتماعی تفریحکده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] خصوصیات یا مشخصههای یک تفریحکده که تجربههای تفریحی براساس آنها تعریف و از یکدیگر متمایز میشوند
-
socioeconomic status, SES
موقعیت اجتماعیـ اقتصادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] موقعیت یک فرد در جامعه براساس مقیاسهای اجتماعی و اقتصادی که با ملاکهایی مانند درآمد، سطح تحصیلات، شغل، محل زندگی و مانند آن بیان شود
-
social pathology
آسیبشناسی اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] یکی از اَشکال نظریۀ انحراف (deviance theory) که اکنون دیگر چندان رواج ندارد و مبتنی بر استعارهای است که در آن افراد جامعه به اجزای کالبد تشبیه میشوند که میتوانند موضوع آسیب و بیماری باشند