کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجتراء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اجتراء
معنی
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دلیر شدن ، جرئت پیدا کردن . 2 - (اِمص .) دلیری .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجتراء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دلیر شدن ، جرئت پیدا کردن . 2 - (اِمص .) دلیری .
-
اجتراء
لغتنامه دهخدا
اجتراء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دلیر شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). دلیر گردیدن بر کسی . دلیری .
-
واژههای همآوا
-
اجتراع
لغتنامه دهخدا
اجتراع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چوب از درخت بریدن . چوب از درخت بازشکستن . (تاج المصادر): اِجترَع العود. (منتهی الارب ). || فروبردن به آب چیزی را. (منتهی الارب ). آشامیدن آب .
-
جستوجو در متن
-
تجرء
لغتنامه دهخدا
تجرء. [ ت َ ج َرْ رُ ءْ ] (ع مص ) اجتراء. دلیر گردیدن بر کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تجرؤ؛ جرأت کردن و دلیر شدن . این لفظ بطور غلط مشهور تجری با یاء آخر استعمال میشود. (فرهنگ نظام ). رجوع به تجرئة و تجرؤ شود.
-
دلیر گردیدن
لغتنامه دهخدا
دلیرگردیدن . [ دِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) دلاور شدن .دلیر گشتن . شجاع شدن : صرامة؛ دلیر و چالاک گردیدن . (از منتهی الارب ). || جسور شدن . بی باک شدن . اجتراء. تجرؤ. جراءة. (از منتهی الارب ) : و دیگر که بدخواه گردد دلیرچو بیند که کام تو آید بزیر. فردو...
-
دلیر شدن
لغتنامه دهخدا
دلیر شدن . [ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دلاور شدن . دلیر گشتن . شجاع شدن . استیساد. اقدام . بأس . بسالة. بطالة. بطولة. تجرؤ. شجاعة. (دهار). نجدة.نهاک . نهاکة. (تاج المصادر بیهقی ) : دو سالار محتشم را با لشکرهای گران بزدند و بسیار نعمت یافتند و دلیر شدن...
-
پیشانی
لغتنامه دهخدا
پیشانی . (اِ مرکب ) جزء فوقانی رخسار میان رستنگاه موی و ابروان . بنچه . ناصیه . جبهه . (دهار) (منتهی الارب ).جبین . (زمخشری ). پیچه . چماچم . (برهان ). چکاد. صلایه .کشه . ذؤابه . لطاة. مقدمه . مسجد. رمة. (منتهی الارب ). صاحب آنندراج آرد: این کلمه مر...