کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجبارى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجبارى
لهجه و گویش بختیاری
ejbâri خدمت نظام وظیفه، سربازى.
-
واژههای مشابه
-
اجباری
واژگان مترادف و متضاد
۱. اضطراری، الزامی، جبری، زورکی، زوری، قسری، قهری ۲. اجباراً، جبراً، قهراً ≠ اختیاری
-
اجباری
فرهنگ واژههای سره
ناخواسته، به زور
-
compulsive, compulsory
اجباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مربوط به اجبار
-
اجباری
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) خدمت نظام وظیفه ، سربازی .
-
اجباری
دیکشنری فارسی به عربی
التزام , زامي
-
اِجباری
لهجه و گویش تهرانی
نظام وظیفه، سربازی
-
obligatory thermogenesis
گرمازایی اجباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] بخشی از اثر گرمایی غذا که صرف تأمین انرژی لازم برای گوارش و جذب و سوختوساز مواد غذایی میشود
-
forced counseling
مشاورۀ اجباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مشاورهای که فقط در مؤسساتی نظیر زندان قابل اجراست و عموماً بیفایده است
-
obligate aerobe
هوازی اجباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ریزاندامگانی که فقط در مجاورت با اکسیژن محلول میتواند زنده بماند
-
forced landing
فرود اجباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نشست به سبب عدم توانایی هواگَرد در ادامۀ پرواز
-
اقامت اجباری
دیکشنری فارسی به عربی
الإقامة الجبرية
-
کوچاندن اجباری
دیکشنری فارسی به عربی
الترحيل ، التهجير
-
stopped time
مدت توقف اجباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] مدتزمان توقف در یک سفر به دلیل توقف جریان تردد