کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اثیل
/'asil/
معنی
اصلدار؛ استوار و ریشهدار در شرف و اصلونسب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اثیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'asil اصلدار؛ استوار و ریشهدار در شرف و اصلونسب.
-
اثیل
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (ص .) محکم ، استوار.
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اَ ] (اِخ ) محلی است در بلاد هذیل در تهامه . (معجم البلدان ).
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اَ ] (ع ص ) محکم . (مهذب الاسماء). محکم بُن . (منتهی الارب ). استوار. || قدیم . کهن : مجدٌ اثیل . || اصیل . آنکه و آنچه اصل بزرگ دارد. شریف .
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اَ ی َ ] (ع ص ) بعیر اثیل ؛ شتر بزرگ نَره . ج ، ثیل .
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اُ ث َ ] (اِخ ) موضعی است قرب مدینه و در آنجا چشمه ای است آل جعفربن ابیطالب را، و آن میان بدر و صفراء واقع است و ذواثیل نیز گفته میشود. || نیز موضعی است که اکثر ازآن ِبنی ضمرة از قبیله ٔ کنانه میباشد. (معجم البلدان ).
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اُ ث َ ] (ع اِ مصغر) تصغیر اَثل .
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اُ ث َی ْ ی ِ ] (اِخ ) موضعی است از وادی شراج ریمه و اکثر آن از بنی ضمرة است . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
عسیل
لغتنامه دهخدا
عسیل . [ ع َ] (ع ص ، اِ) مرد سخت زننده ٔ سبک دست . (منتهی الارب ). عَسِل . و رجوع به عَسِل شود. || جاروب عطار. (منتهی الارب ). جاروب عطار که آنچه با صلایه مشک سایند بدان واهم آورند. (السامی فی الاسامی ). مکنسه ٔ عطار که عطر را بدان جمع آورند. (از اقر...
-
عسیل
لغتنامه دهخدا
عسیل . [ ع ُ س َ ] (اِخ ) ابن عقبةبن صمعةبن عاصم بن مالک بن قیس بن مالک سامی . از اجداد جاهلی است و بطنی از سامةبن لؤی را بنام عسیلی تشکیل می دهد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عسیلی شود.
-
عثیل
لغتنامه دهخدا
عثیل . [ ع ِث ْ ی َ ] (ع اِ) کفتار نر. || (ص ) آنکه روغن نمالد و آرایش نکند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
اصیل
فرهنگ نامها
(تلفظ: asil) (عربی) صاحب نسب ، شریف ، نژاده ، باگهر ، والاتبار ، دارندهی نژاد گزیده ، نجیب .
-
اصیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاکنژاد، شرافتمند، شریف، نجیب، نژاده ۲. مستند ۳. اصلی
-
اصیل
فرهنگ واژههای سره
نژاده، ریشه دار، گوهری، تبارمند