کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اثمد
/'asmad, 'esmed/
معنی
سرمه؛ سنگ سرمه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اثمد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'asmad, 'esmed سرمه؛ سنگ سرمه.
-
اثمد
لغتنامه دهخدا
اثمد. [ اَ م َ/اِ م ِ/اُ م ُ ] (ع اِ) سنگ سرمه .(منتهی الارب ). و آن سنگی است که از مغرب و نیز از اصفهان آرند و بهترین آن سنگ سرمه ٔ اصفهان است . سرمه ٔ صفاهان . (داود ضریر انطاکی ). کحل اصفهانی . کحول . خطاط . سرمه سنگ . حجرالکحل . سنگ توتیا. زنگلک ...
-
اثمد
لغتنامه دهخدا
اثمد. [ اَ م َ/م ُ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
-
اثمد
لغتنامه دهخدا
اثمد. [اِ م ِ ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ) (مراصد).
-
جستوجو در متن
-
حجرالتوتیا
لغتنامه دهخدا
حجرالتوتیا. [ ح َ ج َ رُت ْ تو ] (ع اِ مرکب ) اثمد . رجوع به اثمد شود.
-
صدید
لغتنامه دهخدا
صدید. [ ص َ] (اِ) اسم سریانی اثمد است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
سمطاوس
لغتنامه دهخدا
سمطاوس . [ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی اثمد است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
حجرالکحل
لغتنامه دهخدا
حجرالکحل . [ ح َ ج َ رُل ْ ک ُ ] (ع اِ مرکب ) اثمد. سنگ سرمه . حجر توتیا. رجوع به حجرالکحل الاسود شود.
-
ملیطنی
لغتنامه دهخدا
ملیطنی . [ ] (معرب ، اِ) به یونانی اثمد است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ).
-
سنگ سرمه
لغتنامه دهخدا
سنگ سرمه . [ س َ گ ِ س ُ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی که از آن سرمه سازند و این ترجمه اثمد است . (آنندراج ). کحل . (منتهی الارب ). اثمد.(نصاب الصبیان ). توتیا. (صراح اللغة). سنگ انتیمون و اثمد. (از ناظم الاطباء) : و کانهای گوگردو زاج و س...
-
کاجل
لغتنامه دهخدا
کاجل . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی دوده است که بچشم کشند. (فهرست مخزن الادویه ). اسم هندی اثمد است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
آبار
لغتنامه دهخدا
آبار. (اِ) اُسْرُب . سرب . || سرب سوخته . آنُک محرق . رصاص اسود. (قاموس ). سرب سیاه . و طریقه ٔ ساختن آن آن است که سرب را در تابه ای آهنین نهند و کاسه ای که بن آن سوراخ است بر روی تابه واژگون کنند و بدمند تا آنگاه که سرب سوخته گردد و آن در علاج ریشها...
-
اشیاف نواصیر
لغتنامه دهخدا
اشیاف نواصیر. [ اَش ْ ف ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) این اشیاف برای نواصیر سودمند است در هر موضع که باشد و منسوب به رازی است . ساختن آن چنین است : صبر، کندر، انزروت ، دم اخوین ، شب جلنار، اثمد برابر هم و زنجار به اندازه ٔ یکی از دواهای دیگر. (از ...
-
باصبرین
لغتنامه دهخدا
باصبرین . [ ] (اِخ ) شیخ علی بن احمد سعید باصبرین صاحب کتاب «اثمد العینین فی اختلاف الرملی و ابن حجر» درفقه شافعی که در مصر بسال 1303 هَ . ق . بچاپ رسیده است . رجوع به معجم المطبوعات ذیل علی باصبرین شود.